درس بعد

مكاسب محرمه / نوع اول: حرمت معاوضه بر عین نجس

درس قبل

مكاسب محرمه / نوع اول: حرمت معاوضه بر عین نجس

درس بعد

درس قبل

موضوع: مکاسب محرمه


تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۷/۲۵


شماره جلسه : ۱۷

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • بررسی حرمت معاوضه بر عین نجس (دلیل اول و دوم)

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


خلاصه بحث گذشته

معناي حرمت تکليفيه در باب معاملات روشن شد. راجع به کلمه تشريع، در همين مکاسبي که خود ما داريم يک عبارتي را من نوشتم و آن اين است که اگر بگوييم مقصود شيخ از تشريع، مجرّد عدم اذن شارع است نه نهي شارع، با اين بيان - تا يک حدي - آن اشکالي که ديروز گفتيم حل مي شود و لو اين که باز يک مقداري از اشکال باقي مي ماند.


معناي حرمت تکليفيه و وضعيه

مطلب بعد اين است که حالا که حرمت تکليفيه و حرمت وضعيه در باب معاملات روشن است، ديگر در حرمت وضعيه اختلافي وجود ندارد که حرمت وضعيه به معناي فساد و بطلان معامله است، اگر گفتيم يک معامله اي هم حرمت تکليفي دارد و هم حرمت وضعي، يعني هم در آن عقاب وجود دارد و هم فساد و بطلان معامله است، که معناي فساد يعني عدم تحقق نقل و انتقال.


تفاوت يا اتحاد فساد و بطلان

بين اماميه و جميع مذاهب اهل سنت هيچ اختلافي نيست که فساد و بطلان با هم فرقي نمي کند، معناي البيع فاسدٌ با معناي البيع باطلٌ يکي است، شايد شما تا به حال همين طور در ذهنتان باشد و همين هم هست، وقتي مي گوييم البيع باطلٌ با البيع فاسدٌ فرقي بينشان نيست، فقط تنها گروهي که در ميان اهل سنت بين فساد و بطلان فرق گذاشته اند ابوحنيفه است.


نظر ابوحنيفه

ابوحنيفه طبق آنچه که در کتب خود اينها آمده، گفته است که اگر بگوييم بيع باطل است، بيع باطل آنجايي است که يا در رکن معامله خدشه اي وارد شود، که رکن معامله همان ايجاب و قبول است و يا در محل معامله که عبارت از مبيع است يک اشکالي باشد، در مواردي که اختلال در رکن يا اختلال در محل لازم بيايد مي گوييم البيع باطلٌ،

مثلاً اگر ايجاب را غلط بخوان، يا ايجاب را يک آدم ديوانه بخواند اينجا مي گوييم البيع باطلٌ، اما در آنجايي که اختلال در رکن يا اختلال در وصف در محل نباشد، اينجا مي گوييم بيع فاسد است به جهت يک اختلال ديگري که دارد، مثال زده مي گويد اگر کسي جنسي را بفروشد، ثمن جنس را خمر قرار دهد، مي گويد اين معامله باطل نيست، يعني اين جنس به مشتري منتقل شده، مشتري چون ثمن را خمر قرار داده و اين خمر فاسد است، نمي شود خمر را تحويل بايع بدهد بلکه بايد قيمتش را بپردازد، يک چنين حرفي را ابوحنيفه دارد که بين فساد و بطلان فرق گذاشته است.


ردّ کلام ابوحنيفه

اين حرف يک حرفي است که نه مطابق با شرع است، نه مطابق با عقل است و نه مطابق با عقلاء است، اصلاً با هيچ ميزاني تطبيق نمي کند و من هم هدفم از نقل اين معنا همين بود که اين نکته را بيان کنيم که ببينيد اينها فقهشان اين چنين است که در يک سري امور واضح، بديهي و روشن چه مي گويند؟!! الآن هم فقهي که حاکم در بين اينهاست عمدتاً همين فقه حنفي ها است، اينها بين بطلان و فساد مي خواهند فرق بگذارند، بين بطلان و فساد نه شرع فرق گذاشته نه عقل فرق گذاشته نه عقلا فرق گذاشته، روي چه ميزاني مي آيند يک چنين حرفي را مي زنند، البته عرض کردم مذاهب ديگر آنها به کلامي مثل مذهب اماميه قائلند که «کلّ باطلٍ فاسد وکلُّ فاسدٍ باطل»، بين بطلان و فساد فرقي نمي گذارند. پس حرمت وضعيه در معاملات به معناي فساد و بطلان است و بين فساد و بطلان هم فرقي وجود ندارد.


انواع اکتساب محرّم

بعد از اين مرحوم شيخ وارد اصل مباحث مي شوند مي فرمايند «وکيف کان فالاکتساب المحرّم أنواع، نذکر کلاً منها في طي مسائل»، براي اکتساب محرّم پنج نوع ذکر مي کنند، در هر نوعي يک مسائلي بيان مي کنند.


نوع اول: اکتساب به اعيان نجس

«الاولي الاکتساب بالاعيان النجسة»، اولين نوع از مکاسب محرّمه، اکتساب به اعيان نجسه است، اعيان نجسه مثل دم، خنزير، ميته، و بعد فرموده «عدا ما استثني وفيه مسائل ثمان» هشت مسأله را اينجا مطرح مي کنند «الاولي يحرم المعاوضة علي بول غير مأکول اللحم بلا خلاف ظاهر» اولين مسأله: مي فرمايند معاوضه روي بول حيوان و موجود غير مأکول اللحم حرام است، چرا معاوضه روي بول غير مأکول اللحم حرام است؟


ادله حرمت نوع اول

چند دليل مي آورند، اول مي فرمايند «بلا خلاف ظاهر»، اجماعي است، بعد مي فرمايند «لحرمته»، حرام است، «ونجاسته»، نجس است، «وعدم الانتفاع به منفعة محللة مقصودة»، يک منفعت محلله مقصود بر آن مترتب نمي شود، بعد استثناء کردند «عدا بعض افراده» بعضي از افراد بول، «کبول الإبل الجلاّله أو الموطوئه»، که يک بحثي هست که اين استثناء، از چه چيزي استثناء شده، آيا اين استثناء از همان ابوال غير مأکول لحم است، يعني شيخ مي خواهد بفرمايد معاوضه بر ابوال غير مأکول لحم حرام است الاّ اين دو تا. اشکال اين کلام اين است که بعداً که مرحوم شيخ استثناء را بيان مي کند اسمي از بول ابل جلاّله نمي برند، يا بگوييم اين استثناي از آن عدم الانتفاع است، بگوييم در بول انتفاع وجود ندارد، بله در بعضي از بول ها انتفاع و منفعت محلله مقصوده دارد که اين دو تا باشد، علي ايّ حال اين هم يک نکتۀ عبارتي است که مطلب مهمي نيست.


طرح مباحث به صورت خاص و جزئي

آنچه که در اينجا بايد بحث شود اين است که مرحوم شيخ در مکاسب يک بحث کلي را عنوان نکرده اند به اين عنوان که آيا معاوضه شيء نجس که حرام است، بالحرمة التکليفية هست يا نه؟ از همين مسائل خاص شروع کردند، اول مسأله بول را مطرح کردند بعد هم عذره و ساير نجاسات را، يعني مرحوم شيخ بحث را از همان ابتدا روي موارد خاصه عنوان فرمودند، اما امام(رضوان الله تعالي عليه) - آن مقداري هم که من ديدم قبل از امام نديدم کسي اين طور بحث را عنوان فرموده باشد و اين مقتضاي قدرت بالاي فقاهتي و اجتهادي امام(رضوان الله عليه) هست -، مي فرمايد که ما اول بياييم يک بحث کلي کنيم ببينيم آيا در شريعت اگر يک شيئي نجس بود، نجس بما هو نجسٌ آيا اين موضوع براي حرمت تکليفيه معامله روي آن است؟ يعني آيا مي توانيم بگوييم در شريعت هر چيزي که نجس است معاوضه روي نجس حرام است، آن هم بالحرمة التلکيفية، چون در همين عبارت شيخ در همين مسأله بول غير مأکول لحم، باز بين حرمت تکليفي و وضعي خلط شده، در جاهاي ديگر مکاسب در مسائل ديگر هم گاهي شيخ بين حرمت تکليفي و حرمت وضعي خلط فرموده، اما الآن بحث ما فقط در حرمت تکليفيه است، اگر کسي آمد يک شيء نجس را فروخت، مثلاً بول را فروخت، فعلاً کاري به بطلان معامله که مسلّم است نداريم، آيا خود اين معامله روي شيء نجس، به حرمت تکليفية حرام است يا اين که حرام نيست؟

وقتي به کتب اهل سنت مراجعه مي کنيم اصلاً در اين بحث معاملات در بحث اعيان نجسه چيزي به نام حرمت تکليفيه ندارند، آنها مي گويند اگر کسي خون را فروخت، بول، مني، ميته، يا کلب را فروخت، اينها معامله اش باطل است، اما اين که بگوييم يک کار حرامي است که استحقاق عقوبت داشته باشد، خير چنين نيست، اما در فقه ما اين مسأله مطرح است که مي گوييم در اين اعيان نجسه حرمت تکليفي وجود دارد، اين يک بحث است، بحث دوم علاوه بر اين که خود اين معامله روي اعيان نجسه حرام است، ثمني که در مقابل نجس گرفته مي شود، خون را فروخته ثمن گرفته، آيا اين ثمن يک حرمت تکليفية مستقلة دوم دارد؟ که اين مي شود دو تا بحث، که امام مي فرمايد اين دو بحث، دو بحث اصلي و مهم است و بايد ببينيم آيا مدرک و دليلي براي آن داريم يا نه؟ و امّا بحث سوم اين است که اگر در يک معامله اي ثمن در معامله حرام بود، عرفاً ديگر نقل و انتقال واقع نمي شود و عرفاً وجوب وفا ندارد و معامله مي شود معامله باطله.


روش بحث استاد در اکتساب به اعيان نجس

ما هم بر همين روش اجتهادي و روش بحثي امام، اينجا بحث را شروع مي کنيم، يعني ما اول بحث کلي را مطرح مي کنيم، بحث کلي که تمام شد اگر ما در اين بحث کلي به اين نتيجه رسيديم که شيء نجس من أجل النجاسة، معاوضه روي او حرمت تکليفيه ندارد، براي آن موارد خاصه مثل حرمت ميتة يا دم، ما دليل مي خواهيم و اگر به اين نتيجه رسيديم که شيء نجس، چون نجس است حرمت معاوضه دارد ديگر براي اين اشياء نجسي که ما در شريعت داريم و شارع هم معين کرده دليل خاص نمي خواهيم و اگر دليل خاص هم اضافه شود اشکالي ندارد، ولي همين ادله عامه کافي است.


بررسي حرمت معاوضه بر عين نجس

پس حالا همين بحث را شروع مي کنيم عنوان بحث اين است آيا عين نجس به عنوان اين که عين نجس هست معاوضه روي آن را مي توانيم بگوييم حرام است؟ - باز تأکيد مي کنم مقصود حرمت تکليفيه است، الآن بحث حرمت وضعيه را نداريم - مرحوم امام(رضوان الله عليه) مي فرمايند که اينجا ما هم از راه ادله لفظيه بايد وارد شويم ببينيم مقتضاي ادله لفظي چه هست، و هم از راه اجماع و ادله غير لفظي، اول ادله لفظيه را مطرح فرمودند، بعد به سراغ کلمات فقها رفته اند، که آيا از کلمات فقها ما در اينجا اجماعي را استفاده مي کنيم يا نه.


اگر شما سؤال کنيد که آقا در يک بحث فقهي وقتي مي خواهيم وارد شويم اول ببينيم آيا اجماعي در مقام وجود دارد يا نه بعد برويم سراغ ادله لفظي؟ بالاخره حالا مي خواهيد الان يک بحث فقهي کنيد، يک کتابي بنويسيد، در يک مسأله اي اظهار نظر کنيد، فقها خيلي مختلفند، حتي يک فقيه در يک بحثي ابتدا سراغ اجماع مي رود بعد سراغ ادله لفظي مي آيد، همين فقيه در يک بحث ديگر به عکس عمل مي کند، در حالي که بايد يک مسلک و يک روش باشد، ظاهر اين است که آن که مطابق يا اقرب الي الواقع و روي موازين هست ما اول بايد ادله را بررسي کنيم، ادله لفظيه مثل عمومات، اطلاقات، روايات خاصه اينها را بررسي کنيم، اگر اينها تمام بود، اگر اجماع باشد به درد هم نمي خورد چون اين اجماع مستند به همين ها است، امّا اگر اينها تمام نبود آن وقت اجماع براي ما مي تواند کاشف از قول معصوم عليه السلام باشد.


اولويت در تقديم ادلّه

نمي خواهم ادعا کنم که حتماً اين روش تعيّن دارد، لااقل اولويت با اين است، مکاسب محرمه امام را خيلي به دقت ببينيد در تمام اينها امام با دقت وارد شدند، اول ادله لفظيه را مطرح مي کنند، در ادلّه لفظيه هم باز ايشان به دو نحو وارد شده اند، يک نحو اين است که آيا ما از آيات شريفه و روايات وارده دليلي داريم بر اين که شيء نجس به عنوان اين که نجس هست معاوضه روي او حرام است يا نه؟ راه دوم اين است که اين ادله اي که در موارد خاصه وارد شده، رواياتي که راجع به حرمت خمر داريم، مثل: «لعن الله غارسها بايعها مشتريها آکلها شاربها» تمام اينها، رواياتي که راجع به بول و عذره داريم، آيا مي توانيم از اينها الغاء خصوصيت کنيم کما فعله صاحب الحدائق عليه الرحمة، صاحب حدائق مي فرمايد ما از اين روايت خاصه که در موارد خاصه وارد شده الغاء خصوصيت مي کنيم و يک حکم کلي را به دست مي آوريم؛

مي گوييم معاوضه روي هر نجسي حرام است. به نظر مي رسد که اين بخش دوم را الآن نمي شود نتيجه گرفت، ولو باز امام در همين جا يک مقداري از روايات عذره و بول و خمر را مطرح فرمودند، ولي اين را بايد در وقتي که روايات خاصه را مطرح مي کنيم آنجا مطرح شود ببينيم آيا در موارد خاص مي توانيم الغاء خصوصيت کنيم يا نه. پس ما اين بحث الغاء خصوصيت را هم موکول مي کنيم به اين که در طي هر مسأله اي مستقلاً بحث شود پس الآن بايد آيات و رواياتي که از آن به نحو عموم استفاده مي کنيم که آيا شيء نجس بما هو نجس، معاوضه روي او حرام است يا نه مورد بررسي قرار گيرد.


بررسي دليل اول بر حرمت معاوضه عين نجس

اما روايات: اولين روايت همان روايت تحف العقول است، در روايت تحف العقول تعبير اين است که «وأما وجوه الحرام من البيع والشراء فکلّ أمرٍ يکون فيه الفساد»، هر چيزي که در آن فساد است، بيان مي کنند «مما هو منهي عنه من جهة أکله وشربه أو کسبه أو نکاحه» تا مي رسند به اين عبارت «أو شيءٌ من وجوه النجس» هر چيزي که از عناوين نجاسات را دارد - وجوه يعني عنوان - «فهذا کله حرامٌ محرّمٌ» اين حرام است که محرّم هم تأکيد براي حرام هست،

و باز در ادامه آن مي فرمايد «فجميع تقلبه في ذلک حرامٌ»، پس روايت تحف العقول مي گويد اگر چيزي يکي از عناوين نجاسات را دارد اين حرام است، نه اين که فقط أکل و شرب آن يا در اختيار قرار دادن براي استفاده شربي آن حرام باشد، بلکه جميع تقلب در آن حرام است، اين ذيل روايت، «تقلب» به معناي تصرف است، هر فعل و انفعالي است، که اين جميع التقلب شامل بيع و شراء هم مي شود، پس روايت تحف العقول يک دلالت بسيار روشن دارد در اين قاعده کلّي حرمت معاوضه بر اعيان نجسه، سند روايت را هم - چنان که قبلاً بحثش را مفصل گفتيم - پذيرفتيم، گفتيم خود شيخ هم عملاً به روايت عمل مي کند، صاحب جواهر هم همين طور، اين طور نيست که شيخ و سايرين به عنوان تأييد بياورند بلکه به عنوان دليل مي آورند، اين يک دليل.


دليل دوم

دليل دوم آن روايتي است که از فقه الرضا باز در اول مکاسب خوانديم، منتهي در آن روايت فقه الرضا احتمال حرمت وضعيه بيشتر است، در روايت تحف العقول وقتي مي گويد «حرامٌ محرّمٌ جميع تقلبه في ذلک حرامٌ» اين ظهور خيلي روشن در حکم تکليفي دارد، اگر بگوييد از کجا اين حکم تکليفي را مي فهميد؟ مي گوييم وقتي مي گويد امساک و نگه داشتنش حرام است، مي گويد اگر يک شيئي من وجوه النجس باشد اين نگه داشتنش هم حرام مي شود، نتيجه اين مي شود که پس روايت حکم تکليفي را مي خواهد بگويد، ما در آنجا اين بحث را ذکر کرديم بعضي ها معتقدند که اين روايت تحف العقول فقط مي خواهد حکم وضعي را بگويد، برخي هم احتمال دادند هم حکم تکليفي و هم حکم وضعي را مي گويد، و ما همين را اختيار کرديم، اين روايت فقط حکم وضعي را نمي گويد، حکم تکليفي فقط را هم نمي گويد، بلکه هر دو را مي گويد، البته ظهورش در حکم تکليفي از حکم وضعي قوي تر است.

دليل دوم روايت فقه الرضا است، در روايت فقه الرضا دارد «کلّ أمرٍ يکون فيه الفساد مما قد نهي عنه من جهة أکله وشربه ولبسه ونکاحه وإمساکه» وبعد در ادامه آن دارد «ومثل الميتة والدم ولحم الخنزير» تا آخر مي فرمايد «فحرامٌ»، در روايت فقه الرضا هم دارد که همه اينها حرام است.


اشکال استاد به تمسک به روايت فقه الرضا

منتهي نمي توانيم به صورت خيلي روشن بگوييم اين روايت فقه الرضا ظهور قوي يعني ظهور قابل اعتماد دارد، فقيه بگويد به استناد اين ظهور ما از آن حرمت تکليفيه را استفاده مي کنيم، چون در ادامه آن دارد «حرامٌ ضارٌ للجسم وفساد للنفس» که ما راجع به همين «ضار للجسم وفساد للنفس» قبلاً هم بحث زيادي کرديم که آيا اين عنوان تعليل را دارد يا عنوان تعليل ندارد، مي خواهد به عنوان قاعده بگويد يا به عنوان قاعده نيست، باز مراجعه بفرماييد به آن مباحث، اجمالاً اين است که قرينه روشني براي حرمت تکليفي ندارد. امام(رضوان الله عليه) در همين روايت فقه الرضا در آخر مي فرمايد باز احتمال حرمت تکليفيه بر حرمت وضعيه رجحان دارد، البته اين يک استظهار از روايت هست.


نتيجه بحث

بالاخره در اين روايت نمي توانيم به مثابه روايت تحف العقول يک حرمت تکليفيه خيلي روشني استفاده کنيم، لذا تا اينجا دليل ما همان دليل اول است.

و صل الله علی سید نا محمد و آله الطاهرین.


برچسب ها :

مکاسب محرمه معناي حرمت تکليفيه معناي حرمت وضعيه معناي فساد معامله تفاوت يا اتحاد فساد و بطلان نظر ابوحنيفه درمورد فساد معامله اکتساب به اعيان نجس حرمت معاوضه بر عين نجس

نظری ثبت نشده است .