درس بعد

مكاسب محرمه / نوع اول: حرمت معاوضه بر عین نجس

درس قبل

مكاسب محرمه / نوع اول: حرمت معاوضه بر عین نجس

درس بعد

درس قبل

موضوع: مکاسب محرمه


تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۱۰/۳


شماره جلسه : ۴۰

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • جمع میان روایات مانعه و روایات مجوزه در بیع عسیب الفحل

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


ادامه بحث بيع عسيب الفحل

بعد از اينکه بيع عسيب الفحل را از جهت قاعده بحث کرديم و گفتيم از نظر قاعده بيعش مانعي ندارد و آن اشکالاتي که توهم مي شود را هم جواب داديم. اما از نظر روايات عرض شد که دو طايفه روايات در بيع عسيب الفحل داريم که در جلسه قبل خوانديم، يک طايفه روايات ناهيه و مانعه است و از بيع عسيب الفحل منع مي کند، طايفه دوم روايات مجوزه است.


جمع ميان روايات مانعه و مجوزه

بحث در اين است که جمع بين الطائفتين چگونه است؟ براي جمع سه راه بيان شده است.


اولين وجه جمع

راه اول که شايد کثيري از فقها قائل هستند اين است که بگوييم روايات ناهيه و مانعه ظهور در حرمت دارد اما روايات مجوزه نص در جواز است يا نسبت به جواز اظهر است، و روشن و مسلم است که اگر دو روايت داشتيم يکي ظاهر بود و ديگري اظهر، يا يکي ظاهر بود و ديگري نص، ما رواياتي را که نص يا اظهر است بر روايتي که ظاهر است مقدم مي کنيم، نتيجه اين مي شود که از ظهور روايات ناهيه دست برداريم و بگوييم بيع عسيب الفحل حرام نيست و مکروه است، به قرينه روايات مجوزه بر کراهت حمل کنيم. به ضميمه اين بيان که اگر کسي بگويد در اين روايات ناهيه در بعضي از روايات تعبير به سحت داشتيم، سحت در روايات، هم در حرام و هم در کراهت استعمال شده است،

ما اگر در بيع عسيب الفحل لفظ حرام داشتيم، مثلاً امام(عليه السلام) يا پيامبر مي فرمود که «بيع عسيب الفحل حرام» ديگر لفظ حرام را نمي شود حمل بر کراهت کرد، اما ما اين مقداري که روايات را خوانديم کلمه حرام نداريم، من السحت داشتيم اما کلمه حرام در اينها نبود و لفظ سحت را مي توانيم حمل بر کراهت کنيم. برخي گفته اند که در همين روايات مانعه با قطع نظر از روايات مجوزه قرينه بر کراهت داريم، در اين بيان قبلي گفتيم براي حمل بر کراهت بايد از روايات مجوزه استفاده کنيم، يعني لولا روايات مجوزه ما نمي توانيم حمل بر کراهت کنيم، اما قد يقال به اينکه با قطع نظر از روايات مجوزه، در خود اين روايات مانعه قرينه بر کراهت وجود دارد. کجا؟

يک روايتي است که از جعفريات نقل شده - جفعريات اسم کتابي است و در اينکه معتبر است يا نه اختلاف وجود دارد، بعضي‌ها معتقدند چون نسبت به صاحب کتاب جهالت در آن وجود دارد اعتباري ندارد - در روايت جعفريات از امير المومنين(عليه السلام) نقل شده است که «انه قال من السحت ثمن اللقاح و عسب الفحل وجلود السباع» اين سه تا از سحت است: ثمن لقاح، پولي که داده مي شود تا حيوان نر با حيوان ماده اجتماع پيدا کنند، عسب الفحل، فروختن خود نطفه اي که در سلب حيوان نر وجود دارد - چون در بحث گذشته عرض کرديم فرق بين مني و عسب الفحل در اين است که در مني معناي اراقه و خارج شدن از محل اصلي و ريخته شدن وجود دارد، اما عسب الفحل يعني نطفه اي که هنوز در سلب حيوان نر وجود دارد و بيرون نيامده است - قائل مي گويد که در اين روايت جعفريات آمده عسب الفحل را در کنار جلود السباع قرار داده است، و چون مي دانيم که بيع پوست درندگان و جلود السباع حرام نيست و از قديم هم رايج بوده و الان هم هست، پس بگوييم چون آن دلالت بر کراهت دارد و در کنار اين عسب الفحل آمده از اين استفاده کنيم که اين هم کراهت دارد.


آيا اين بيان را مي توانيم قبول کنيم که بگوييم براي حمل بر کراهت نياز به روايات مجوزه نداريم بلکه همين اندازه که عسب الفحل را در عداد اموري مثل جلود السباع قرار داده که حرام نيستند پس بايد بگوييم که اين اشکالي ندارد؟

نظير اين مطلب در باب غسل روايتي است «اغتسل للجمعه و الجنابة و مس الميت و هکذا». جواب اين است که اين راه، راه درستي نيست، در رواياتي که مربوط به غسل جمعه است مشهور بزرگان مي گويند اغتسل را بايد حمل بر وجوب کنيم يعني بگوييم تمام آنچه که در اين روايت آمده ظهور در وجوب دارد. برخي از قدما هم قائل بودند که غسل جمعه واجب است ولي چون نسبت به غسل جمعه ترخيص داريم دليل جداگانه داريم که اجازه ترک آن را داده، مي گوييم اين ديگر واجب نيست.

اما الان اگر قرينه اي از خارج قائم شد که اين غسل جمعه مستحب است و حمل بر استحباب کرديم بايد به همين اکتفا کنيم، ديگر نمي توانيم بگوييم که جملات کنار اين را هم بايد حمل بر استحباب کنيم. لذا اينچنين نيست که اگر در روايتي امام(عليه السلام) ده امر از سحت را شمرد بگوييم يا همه اش حرام است يا بگوييم همه اش مکروه است، طبق قاعده بايد پيش برويم بگوييم سحت ظهور در حرمت دارد الا موردي که ما دليل بر کراهت آن داريم که حمل بر کراهت مي کنيم، لذا تنها راهي که براي حمل بر کراهت است اين روايات مجوزه است.


نظر استاد

به نظر ما اين جمع، جمع خوبي است که بايد بر طبق همين هم نظر داد که نتيجه بگيريم بر خلاف آنچه که مرحوم علامه در تذکره فرموده که بيع عسيب الفحل حرام است بايد بگوييم که اين عنوان کراهت را دارد.


وجه جمع دوم

جمع دوم اين است که آمده اند روايات مانعه را بر تقيه حمل کرده اند، گفته اند چون اکثر علماي اهل سنت و اکثر مذاهب اهل سنت قائلند به اينکه بيع عسيب الفحل حرام است بايد اين روايات مانعه را حمل بر تقيه کنيم، اما روايات مجوزه حمل شود بر اينکه عنوان تقيه را ندارد و به جهت حکم واقعي صادر شده.


اشکال وجه جمع دوم

اين بيان و جمع اشکالش اين است که در بين خود اهل سنت هم مسأله اختلافي است بعضي از آنها بيعش را جائز نمي دانند و اجاره اش را جايز مي دانند، بعضي هم بيع و هم اجاره اش را باطل مي دانند، و برخي هم بيع و هم اجاره را صحيح مي دانند. چون مسأله بين اهل عامه هم اختلافي است نمي توانيم بگوييم روايات مانعه را حمل بر تقيه کنيم و عملا به روايت مجوزه عمل کنيد. اگر ما براي جمع اين راه دوم را طي کنيم ديگر نمي توانيم فتواي به کراهت بدهيم و الا بايد بگوييم بيع عسيب الفحل جايز است حتي مکروه هم نيست. چون وقتي روايات مانعه را مي گوييم بايد حمل بر تقيه کرد ديگر وجهي و راهي براي اثبات کراهت نداريم.


سومين وجه جمع

راه سوم اين است که روايات مانعه را حمل بر بيع کنيم و روايات مجوزه را حمل بر اجاره کنيم. بگوييم آنچه که باطل و حرام است بيع آن است، اين نطفه اي که در سلب نر وجود دارد را نمي شود فروخت اما مي توان اجاره داد، اجاره اين فحل به اعتبار عسيبش اشکالي ندارد. در عبارت محروم شيخ در خلاف و مبسوط مسأله اجاره مطرح بود، مرحوم شيخ در خلاف فرمود «اجارة الفحل للضراب مکروه» اگر فحل را بخواهند براي ضراب اجاره دهند مکروه است «وليس بمحذور و عقد الاجارة عليه غير فاسد» و عقد اجاره بر اين فحل فاسد نيست «ثم ادّعي الاجماع علي الکراهة» ادعا نموده اجماع بر کراهت اجاره را، چون کلام مرحوم شيخ در بيع نيست شما در آن راه اول و دوم نگوييد که عسيب الفحل بيعش کراهت دارد لنقل الاجماع، چون اين اجماعي که نقل شده در مورد اجاره است.


اقوال علماء اهل سنّت

مالک در بين علماي اهل سنت گفته «يجوز و لم يکره» گفته کراهت ندارد و اجاره اش جايز است. ابو حنيفه و شافعيه گفته اند «ان الاجاره فاسدة و الاجرة محذورة» ابو حنيفه و شافعيه گفته اند اجاره اش فاسد است. کساني که قائلند به اينکه اجاره اش فاسد است حتماً قائل به فساد بيع آن هم هستند.

نمي توانيم بگوييم اجاره اي فاسد است اما بيعش فاسد نيست. ابو حنيفه عبارتي دارد و آن اين است که «امّا الاعيان التي لايصح استيجارها باتفاق» اعياني که استيجارش به اتفاق علما صحيح  نيست «منها نذر الذکور من الحيوانات علي اناثها» که بعد معني مي کند «فلا يحل احد عن يؤجر ثوره ليحبل بقرة غيره» جايز نيست که کسي گاو خود را اجاره دهد تا گاه ماده غير را حامله کند «ولا يؤجر حماره ليحبل الحمار الغير» حمارش را اجاره دهد تا اينکه حمار غير را حامله کند جايز نيست.


دليل آن اين است «لأنّ احبال الحيوان غير مقدور عليه» احبال حيوان امري نيست که مقدور عليه باشد ممکن است واقع شود و ممکن است واقع نشود «فلا يصح تأجيره» حنابله گفتند اند «من الاشياء التي لا تصح اجارتها ذکور الحيوانات التي تستأجر لاحبال انثاها»، از اشيائي که اجاره اش صحيح نيست ذکور حيواناتي است که براي احبال اجاره داده مي شود «فلا يحل استيجار ثور ليحبل بقرة و لا جمل  ليحبل ناقة». پس در عبارت مرحوم شيخ در کتاب خلاف و مبسوط مسأله اجاره مطرح است.

مرحوم علامه در تذکره مسأله بيع را مطرح کرد فرمود «يحرم بيع عسيب الفحل وهو النطفة» ادامه فرمايش علامه اين است «امّا اجاره الفحل فعندنا مکروه و هو اضعف وجه الشافعي» اجاره فحل در نزد ما مکروه است و اين قول به کراهت يکي از دو قول شافعي است منتهي اضعف القولينش است، «و به قال مالک» پس طبق نقل علامه، مالک مي گويد کراهت دارد، طبق نقلي که از خلاف کرديم، مالک قائل به کراهت هم نيست. شافعيه دو قول دارند يکي از اين قولها اين است که جايز است با کراهت و قول ديگر اين است که جايز نيست. «وقال ابو حنيفه و الشافعي في اصح وجهيه و احمد بن حنبل انها محرم لانه نهي النبي(صلي الله عليه وآله وسلم) عن عسيب الفحل و لانه لا يقدر علي تسليمه فاشبه اجارة الآبق» ابو حنيفه، احمد بن حنبل و شافعيه گفته اند اجاره دادن فحل براي احبال مثل اجاره دادن يک عبد فراري است همان طور که آن عبد فراري نيست تا از منافع آن استفاده شود اين اجاره دادن فحل هم همينطور است.


خلاصه جمع سوّم

جمع سوم اين شد که اخبار مانعه را حمل بر بيع کنيم و بگوييم اينکه پيامبر «نهي عن بيع عسيب الفحل» بيع آن است، روايات مجوزه که دو روايت است در هر دو روايت کلمه کرايه دادن و کلمه اجر بود، که اجر ظهور در اجاره دارد يکي روايت حنان بن سدير و يکي معاوية بن عمار، در يکي از آنها بود که «ان لي تيساً اکريه» تيس حيوان مذکر را گويند، در روايت دوم اين بود که «قلت له اجر تيوس» حضرت فرمود مانعي ندارد. پس روايات مانعه حمل بر بيع و روايات مجوزه حمل بر اجاره مي شود.


مؤيد جمع سوّم

مويد اين جمع اين است که در هر بيع عسيب الفحل، اصلاً اصل چنين چيزي وجودش مشکوک است که آيا اين فحل نطفه دارد يا نه؟ اما در اجاره اين است که اين فحل و نر بخواهد اجتماع پيدا کند با ماده اين مشخص است و عنوان مشکوک را ندارد.


بررسي و نقد جمع سوّم

آيا اين جمع را مي توانيم بپذيريم يا نه؟ گرچه در بعضي  از روايات هم دارد که پيامبر از بيع نهي کرد. دو نکته عرض مي کنم. يک نکته اين که ما در روايات گاهي اوقات کلمه بيع را داريم، اما از آن اجاره را اراده و استفاده کرده اند. مثلاً در روايات اين معنا را داريم که اگر کسي شاة را براي لبن آن بفروشد، يعني اجاره مي دهد، ولي باز هم مع ذلک کلمه بيع را داريم، يعني وجود کلمه بيع دربعضي از روايات براي ما يقين آور يا اطمينان آور نيست که حتماً مراد از اين بيع، بيع در مقابل اجاره است، نه، ممکن است اعم باشد.

نکته دوم اين است که آنچه که در بين مردم مرسوم بوده است اصلاً اجاره فحل است، هيچ کس نيامده فحل خود را بفروشد. وقتي فروخت براي مشتري مي شود و مشتري هر استفاده اي که بخواهد مي کند. آنچه که بين مردم مرسوم بوده است اجاره بوده. اصلاً بيع عسيب مرسوم نبوده، حتي در همين روايات که تعبير به بيع آمده غرض اين بوده که نطفه را مي خواسته اند بخرند يعني خود فحل را براي نطفه آن اجاره کند. اگر روايات مانعه را بر بيع حمل کنيم، مي شود حمل بر فرد نادر.


نتيجه بررسي جمع بين دو طائفه روايت

لذا اين راه جمع درست نيست و ما نتيجه مي گيريم همان راه جمع اول درست است، که بايد روايات مانعه را حمل بر کراهت کنيم و لا يبعد عن يقال که آن ادعاي اجماعي که در کلام شيخ طوسي در خلاف است ولو موردش اجاره است اما بگوييم لا يبعد که شامل بيع آن هم مي شود. خصوصيتي براي اجاره نيست بگوييم که در فقه ما بيع فحل يا اجاره فحل براي عسيب به قرينه اخبار مجوزه عنوان کراهت را دارد، بايد به همين نظر برسيم کما اينکه الان اکثر فقها هم بر اين نتيجه هستند.

و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين.



برچسب ها :

بيع عسيب الفحل جمع ميان روايات مانعه و مجوزه بیع عسیب الفحل کتاب جفعريات اقوال علماء اهل سنّت در بيع عسيب الفحل

نظری ثبت نشده است .