موضوع: مکاسب محرمه
تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۱۲/۱۰
شماره جلسه : ۵۲
-
استدلال به آیه 23 سوره نساء و اشکالات وارده بر آن
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
چکيده بحث گذشته
تا به حال دو آيه از آيات شريفه را بيان کرديم ملاحظه فرموديد که مي توانيم به ذيل آيه دوم که عبارت از آيه 5 سوره مومنون بود «َفَمَنِ ابْتَغي وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ» ، بر ما نحن فيه و بر مدعاي خودمان استدلال کنيم .استدلال به آيه 23 سوره نساء
دو آيه از آيات شريفه قرآن مطرح است يکي آيه 23 سوره نساء است : «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ وَ بَناتُ الْأَخِ» اين آيه شريفه مي فرمايند گروهي از زنها بر انسان حرام است. استدلال به اين آيه شريفه بر مدعي اين است که در اين جا مي فرمايد «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ» نتيجه اين مي شود که بگوييم چه چيز حرام است؟ معنا ندارد ذات اين زن حرام باشد، تکليف به فعلي از افعال تعلق پيدا مي کند، پس بايد فعلي در تقدير باشد و چون در اينجا فعل معيني آورده نشده از باب حذف المتعلق يدل علي العموم بگوييم هر فعلي حرام است.در ما نحن فيه که مي گوييم نطفه مرد در رحم اجنبيه قرار داده شود، مقصود از اجنبيه يعني غير از زوجه که حليله انسان است، پس مادر و عمه و خاله اجنبيه هستند و در اين مدعي، غير از زوج و زوجه عنوان اجنبي و اجنبيه دارد و آيه مي گويد «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ» و يکي از افعالي که حرام است قرار دادن نطفه در رحم اين مادر است (کساني که تمايل پيدا کردند به اينکه قرار دادن نطفه در رحم اجنبيه جايز است فرقي بين اين نمي گذارند که آن اجنبيه زن غير باشد يا نباشد، شوهر دار باشد يا نباشد از محارم نسبي باشد يا نباشد.
يکي از جهاتي که مجتهد بايد در فتوا به آن توجه داشته باشد ابعاد فتوايي است که مي دهد، لازمه فتواي کساني که مي گويند تلقيح نطفه اجنبي به اجنبيه جايز است اين است که منحصر به اين نيست که نطفه مرد ناشناسي را در رحم زني قرار دهند که هيچ قرابتي با مرد ندارد، اين يک مصداق است و مصداق ديگرش مادر اين فرد است . بحث توسعه دارد و تکرار مي کنم کسي که مي خواهد فتوا دهد به اين که قرار دادن نطفه اجنبي در رحم اجنبيه جايز است نمي تواند بگويد منظور من از اجنبيه زني بوده است که هيچ ارتباطي با مرد نداشته اما در رحم مادرش نه. ميگوييم چه فارقي وجود دارد؟ بالاخره مادر هم اجنبيه است و چه بسا حرمت او مؤکد هم باشد.
اگر شما مسئله جواز را مي آوريد چه وجهي دارد که مادر و خواهر و عمه را جدا بياوريم؟ و اين افراد ملتزم به اين هم شده اند، کساني که مي گويند قرار دادن نطفه در رحم اجنبيه جايز است اين مصاديق را هم مي گويند ولو رحم مادر باشد، رحم خواهر و عمه و ... باشد. کساني هم که مي گويند جايز نيست يکي از حرفهاي آنها اين است که اگر بخواهيم بگوييم جايز است انسان مسلمان نمي تواند ملتزم به اين باشد که نطفه فرزندش را در رحم مادرش قرار دهند. من استدلالي به ذيل اين آيه که با توجه به آن روايت ها باشد نديده ام . در اين آيه سوره نساء حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ گفتيم احکام تکليفيه به ذات تعلق پيدا نمي کند و چون متعلق محذوف است حذف المتعلق يدل علي العموم، عموم که شد، يکي از مصاديق آن اين مي شود که قرار دادن نطفه در رحم مادر و عمه و خاله و .... حرام است .
اشکال در استدلال
يک اشکال در استدلال به اين آيه اين است که قبلا هم گفتيم که اگر از شما بپرسند که شما به عنوان يک طلبه محقق قبول داريد که حذف المتعلق يدل علي العموم؟ مي گوييد نه، اصلا اين از امور مشهوره اي است که لا اصل لها . ما آيه و روايتي و قاعده اي داريم؟ بله، گاهي اوقات حذف المتعلق به صورت موجبه جزئيه دلالت بر عموم دارد. در هر جايي که متعلق حذف شده است ما بايد از قرينه مناسبت حکم و موضوع بفهميم متعلق چيست؟ در اين آيه شريفه گروهي از زنان را بيان مي کند؛ مادر، دختر، خواهر، عمه، خاله، دختر برادر و خواهر، مادران رضاعي، خواهران رضاعي، ما در زن و ربيبه تا مي رسد به «ان تجمع بين اختيين» جمع بين دو خواهر، اينجا معلوم مي شود که مراد نکاح با اينها است و ازدواج با اينها حرام است، و اين قرينه مناسبت حکم و موضوع چنين اقتضايي را دارد.اشکال دوم به استدلال
بحث شبيه سازي
امروز چيزهايي درست شده به نام شبيه سازي، که ديگر نطفه مرد را نمي گيرند، بلکه سلولي از سلولهاي پوستي و جسمي و به قول خودشان يک سلول هاي جنسي دارند و يک سلول هاي جسمي دارند که يک سلول از بدن اين مرد مي گيرند و اين را در رحم زن خودش يا رحم زن ديگري قرار مي دهند و درست بعدها مردي نود و هفت درصد شبيه همين مرد از نظر قد و شکل چهره شکل و چشم و بدن و... بوجود مي آيد . آيا درست است يا نه؟ که بحث داغ امروز است، که علماي اهل سنت و کليسا و مراکز اخلاقي غرب و حکومتها تحريم کرده اند، اما بين علماي شيعه، سه يا چهار نظريه وجود دارد . خيلي از آنها مي گويند به عنوان اولي جايز است اما اگر مفسده داشته باشد نه . فرض کنيد سلولي از مرد 20 ساله اي را مي گيرند و 20 سال بعد، 20 مرد شبيه او متولد مي شوند و زندگي مي کنند بحثهاي زياد و جالبي دارد . در مورد رحم اجنبيه اش مي توان به فمن ابتغاء وراء ذلک مي شود استدلال کرد به ذيل و اطلاقي که در ذيل آيه وجود دارد .بازگشت به بحث تلقيح
نظری ثبت نشده است .