موضوع: مکاسب محرمه
تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۱۲/۲۴
شماره جلسه : ۶۱
-
بررسی قاعده الولد للفراش
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
معيار عرفي در معناي نسب
بحث قاعده الولد للفراش
بايد به صورت اجمالي اين را عرض کنيم که قاعده الولد للفراش يک قاعدهاي است که هم در کتب روائي شيعه و هم در کتب روائي اهل سنت وارد شده. يک مطلبي است که هم شيعه قبول دارد و هم اهل سنت قبول دارند. روايات متعددي هم دارد و اينجا نياز به بررسي سندي وجود ندارد، براي اينکه از آن احاديثي است که احتمال و امکان بلکه بالاتر، انسان اطمينان به تواتر اين حديث دارد. حالا بعضي از روايتهاي آن را ميخوانم تا آن بحث را از آن استفاده کنيم.روايات قاعده الولد للفراش
در يک روايتي اميرالمؤمنين(عليه السلام) در جواب معاويه، که معاويه به اميرالمؤمنين اعتراض کرده بود که چرا شما از زياد، نفي پدر کردي؟ حضرت فرمود وأمّا ما ذکرت من نفي الزياد فإنّي لم أنفه، من نفي نکردم او را، بل نفاه رسول الله(صلي الله عليه وآله)، فرمود که پيامبر نفي کرده، اذ قال الولد للفراش، ولد براي فراش است. طبق اين الولد للفراش بايد از زياد نسبت به أبوسفيان نفي ولديت ميشد، الولد للفراش وللعاهر الحجر، عاهر يعني ستمکار و زناکار، حجر يعني اينکه عاهر بهرهاي از اين بچه ندارد، اگر مردي رفت با زني که شوهر دارد زنا کرد، بعد بچهاي به وجود آمد، اين بچه مال صاحب و شوهر اين زن است و عاهر محجور است و بهرهاي ندارد. يا الحجر به اين معنا باشد که حالا اين طور ميگويند - که اين يک ضربالمثلي است - که عرب وقتي ميخواهد سگ را دور کند به او سنگ پرتاب ميکنند، آن وقت اين را آوردند که اگر کسي معاذ الله رفت با يک زن شوهردار زنا کرد، بايد با سنگ او را دور کرد، اين يک روايت «الولد للفراش وللعاهر الحجر»، فراش معناي خود لغوياش همين به معناي مفروش و بستر است، الولد للفراش يعني لصاحب الفراش، صاحب فراش همان شوهر است، کسي که صاحب فراش زوجه هست همان شوهر است.روايت دوم
باز در کتاب وسائل الشيعه ج 21، صفحه 173، از امام صادق(عليه السلام) نقل ميکند؛ راوي حسن صيقل ميگويد سمعته يقول وسُئل عن رجلٍ اشتريٰ جاريةً ثم وقع عليها قبل أن يستبرئ رحمها، جاريهاي را مردي خريده قبل از اينکه بگذارد يک حيض از او بگذرد و استبراء رحم پيدا کند با او جماع کرده، حضرت فرمود: قال بئس ما صنع ، بد کاري انجام داده يستغفر الله ولايعود ، استغفار کند و ديگر اين کار را انجام ندهد، قلت فإنّه باعها من آخر ، حالا اين خودش که اين جاريه را خريده قبل از استبراء با او جماع کرده حالا آمده همين جاريه را فروخته به شخص دوم، ولم يستبرئ رحمها ثم باعها الثاني، مشتري دوم باز جاريه را فروخته من رجلٍ آخر، ولم يستبرئ رحمها، اين مشتريها جاريه را گرفتند و با او مواقعه انجام دادند و به ديگري فروختند، فاستبان حملها عند الثالث ، وقتي دست مشتري سوم بوده، اين جاريه حامله شده، و حملش آشکار شده امام فرمود الولد للفراش ، فراش اين مالک آخري است - فراش هم به شوهر گفته مي شود هم به مالک کنيز و مالک جاريه اطلاق ميشود - الولد للفراش يعني بچه، مال همين مالک آخري و همين مشتري آخري هست، وللعاهر الحجر اين هم يک روايت است.روايت سوم
روايت ديگر: قال أبو عبد الله(ع) الولد للذي عنده الجارية، ولد مال کسي است که جاريه در نزد او هست وليصبر لقول رسول الله(صل الله عليه وآله) الولد للفراش و للعاهر الحجر.روايت چهارم
روايت ديگر روايت سعيد اعرج هست سألته عن رجلين وقعا علي جاريةٍ في طهرٍ واحد، دو تا مرد در طهر واحد با يک جاريه اي نزديکي کردند، لمن يکون الولد، بچه مال کيست؟ قال للذي عنده ، بچه مال آن کسي است که اين جاريه مال او است، دو مرد در زمان نزديک به هم، مواقعه کردند، هر دو هم نطفهشان را در رحم اين جاريه قرار دادند، بعد جاريه بچهدار شده بچه مال کيست؟ الولد للفراش حضرت ميفرمايد اينجا هم بايد تمسک کنيم به کلام پيامبر که فرموده الولد للفراش وللعاهر الحجر.روايت پنجم
روايات الولد للفراش در کتب اهل سنّت
پس در کتب شيعه اين مضمون فراوان آمده است. در کتب اهل سنّت هم هست. اين قضيهاي مربوط به يکي از زنهاي پيامبر است. از عايشه اين روايت نقل شده «کان عتبة بن أبي وقاص عهد إلي أخيه سعد بن أبي وقاص ، عتبه به برادرش سعد بن أبيوقاص گفت: أنّ إبن وليدة زمعة منّي، بچه جاريه زمعه از من است، فأقبضه إليک هر وقت رفتي آنجا او را ديدي اين بچه را بگير، قالت، عايشه گفت: فلمّا کان عام الفتح اخذه سعد، وقتي سالي شد که عام الفتح بود و مکه را فتح کردند سعد بن أبي وقاص بچه را گرفت وقال: إبن أخي، گفت اين بچه برادر من است قد کان عهد اليّ فيه فقام إليه عبد ابن زمعة، عبد ابن زمعة بلند شد آمدند خدمت پيامبر(ص)، عبد برادر اين بچه بود، «فقال رسول الله(ص) هو لک يا عبد بن زمعه، ثم قال: الولد للفراش وللعاهر الحجر. ثم قال لسودة بنت زمعة احتجبن منه» زمعة دختري به نام سوده داشته، که سوده زن پيامبر بوده، عتبه طبق آن عهدي که برادرش سعد کرده بوده، ادعا کرده بچه زمعة – زمعه ظاهراً کنيزي بوده – مال برادر من است، زمعه دختري داشته به نام سوده، يک پسر ديگر هم داشته به نام عبدالله، عبدالله به عتبة اعتراض ميکند و پيامبر ميفرمايد که هو لک يا عبد بن زمعة، اين بچه براي توست، يعني برادر توست. چرا؟الولد للفراش و للعاهر الحجر، اين بچه مال صاحب فراش است، يعني همان کسي که پدر توست پدر اين هم هست، همان کسي که مالک زمعة است مالک شما دو تا هم هست، الولد للفراش. لذا پيامبر حکم کردند که اين ولد براي اين فراش است. بعد به سوده که سوده دختر زمعه بود فرمود احتجبي منه يا سوده لما رأي من شبهه بعتبه، پيغمبر در عين حال به سوده فرمود که اين بچه چون شبيه به عتبه است – درست است از جهت فقهي فرمود الولد للفراش و ربطي به عتبه ندارد و عتبه بيجهت ادعا ميکند، اما چون اين بچه شبيه به عتبه است – احتجبي منه، تو با اين که حالا به حسب ظاهر خواهر اين هستي و با هم محرم هستيد اما تو از اين رويت را بگير. پس دقت کنيد پيامبر با اينکه قاعده الولد للفراش را جاري فرمودند، اينجا طبق قاعده اين بچه ميشود برادر سوده و به هم محرمند، اما پيغمبر فرمودند چون اين بچه يک شباهتي هم به عتبه دارد احتمال دارد برادر تو نباشد، «احتجبي منه... فما رآها حتي لقي الله عز وجل»، سوده هم اين بچه را و اين برادر را ديگر تا زمان مرگ نديد.
محل جريان الولد للفراش
نتيجه بحث الولد للفراش
۰۱ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۱۴:۳۶
بنده دانشجو هستم ممنون ميشوم توضيح بفرماييد با إجراي «أماره فراش» چه تعارضي در «اصل حسن نيت» به وجود ميآيد؟و راه حل چيست؟
پاسخ :
اگر مقصود از «اصل حسن نیت» همان «اصالة الصحة» باشد، باید گفت اساسا میان موضوع این اصل با «قاعدة الفراش» تفاوت وجود دارد. «أصالة الصحة» در مورد صحت فعلی است که از دیگری صادر شده است و به حسب ظاهر، محکوم به صحت است اما «الولد للفراش» در موردی است که نسبت به إلحاق کودک به صاحب فراش، یعنی زوج، شک وجود داشته باشد در این صورت باید ولد را ملحق به زوج نمود. بنابراین بین دو مورد اساسا تعارضی نیست. و نمی توان گفت که «الولد للفراش» بر خلاف «اصالة الصحة» است و یا بالعکس.