درس بعد

مكاسب محرمه / ميته

درس قبل

مكاسب محرمه / ميته

درس بعد

درس قبل

موضوع: مکاسب محرمه


تاریخ جلسه : ۱۳۸۵/۱/۲۹


شماره جلسه : ۶۹

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • فرمایش مرحوم امام (ره) و کلام صاحب مفتاح الکرامة

  • نظر علما در مورد انتفاع از میته

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


چکيده بحث گذشته

روايات مربوط به بحث انتفاع از ميته - روايات مانعه و روايات مجوزه - را ملاحظه فرموديد، و نيز وجوهي را که براي جمع بين اين دو طايفه ذکر شده و آنچه که ما اختيار کرديم را ملاحظه فرموديد .


بررسي اجماع در مسئله

نکته اي که در اينجا هست اين است که آيا اجماعي در کلمات قدماء فقها و متقدمين از فقها، بر عدم جواز انتفاع از ميته وجود دارد يا نه؟ اينجا برخي ادعاي اجماع کرده اند.


فرمايش مرحوم امام(ره)

اين بحث را انصافا امام(ره) در مکاسب محرمه خوب بحث کرده اند - فقاهت و عظمت فقاهت امام(ره) در کتاب مکاسب محرمه و کتاب البيع و کتاب خيارات امام براي افراد روشن مي شود . ولو اينکه کتابهاي ديگر امام هم در يک مستواي بسيار بالايي است - ايشان بعد از اينکه روايات را ذکر کرده اند فرموده اند: نعم ما يمنعنا عن الجرأة الي الذهاب الي الجواز، هو دعاوي الاجماع، و عدم الخلاف و عدم وجدان و الشهرة في المسئله، مي فرمايند آنچه که ابتدا مانع مي شود از اينکه ما فتواي بر جواز دهيم و لو اين روايات مجوزه روايات خوبي هم بود اما در کلمات فقها برخي ادعاي اجماع، برخي ادعاي عدم الخلاف و برخي ادعاي عدم وجود الخلاف کرده اند و برخي هم در اين مسئله ادعاي شهرت داشتند بر اينکه انتفاع بر ميته مطلقا جايز نيست . و مي فرمايند اهم اين کلمات کلامي است که ابن ادريس در کتاب سرائر دارد.


کلام ابن ادريس(ره)

ابن ادريس بعد از اينکه صحيحه بزنطي را نقل مي کند مي فرمايد: اين حديث، حديث صحيحه است و دلالت روشني دارد بر اينکه انتفاع به ميته جايز است اما «لا يلتفت الي هذا الحديث فانه من نوادرالاخبار»، اولا از اخبار نادره است، والاجماع منعقد علي تحريم الميتة و التصرف فيها بکل حال الا اکلها للمضطر، اجماع بر حرمت ميته و تصرف در ميته به هر نحوي قائم است، تنها چيزي که در ميته استثناء شده است اکل ميته، آن هم براي صورت اضطرار است. ابن ادريس گفتم اولا صحيحه بزنطي از اخبار نادره است و ثانيا اجماع داريم بر اينکه استفاده از ميته جايز نيست به هيچ نحوي .


کلام شهيد ثاني(ره)

باز هم مرحوم شهيد ثاني در کتاب مسالک فرموده عدم جواز الانتفاع باليات الميته موضع وفاق ، اينکه عدم انتفاع به اليات ميته – يعني در زماني که گوسفند زنده است اين اليات را مي برند – فرموده اين عدم انتفاع، موضع وفاق است .


کلام صاحب مفتاح الکرامه

کلام سوم در کتاب مفتاح الکرامه که از مرحوم محقق و علامه و شهيد اول و شهيد ثاني و از فاضل هندي نقل کرده که اين فقها از کساني هستند که انتفاع به ميته را جايز نمي دانند . بعد که از اين فقها نقل کرده است فرموده «وهو قضيه کلام الباقين» ، مقتضاي کلام بقيه فقها همين است، يعني فقهاي ديگر ولو تصريح به اين نکرده باشند که انتفاع به ميته جايز است يا نه، اما مقتضاي کلامشان اين است؛

مي فرمايد: و ذلک لوجهين ، از دو راه مي فهميم فقهاي ديگر انتفاع به ميته را جايز نمي دانند؛ احدهما ان مفهوم اللقب معتبر اجماعا في عبارات الفقهاء ، اين مطلب جديدي است که اصوليين وقتي به بحث مفاهيم مي رسند خيلي همت کنند مفهوم شرط را تا حدي بپذيرند، اما از چيزهايي که مسلم مي گويند مفهوم ندارد مفهوم لقب است، اگر گفتيد «جاء زيد» . زيد آمد، اين معنايش اين نيست که عمر نيامد، آن وصف غير معتمد بر موصوف معمولا در اصطلاح اصوليين تعبير به لقب مي شود، يا «جاء عالم» معلوم نيست که جاهل نيامد . مي فرمايند وقتي ما به کلمات فقها مراجعه مي کنيم همين فقهايي که در بحث مربوط به لقب مي گويند لقب مفهوم ندارد، اما در عبارات فقها براي لقب مفهوم مي گيرند؛ اگر گفتند يجوز اکله للمضطر ، مي گويند پس معنايش اين است که غير از اين جايز نيست. اگر در باب ميته گفتند فقط اکلش براي مضطر جايز است اما راجع به غير از آن حرفي نزدند، معنايش اين است که غير از او جايز نيست.

اين يک وجه. بعد صاحب مفتاح الکرامه فرموده – تمام اقوال در هر مسئله اي را در اين کتاب مفتاح الکرامه ذکر کرده است - انما مفهوم اللقب معتبر في عبارات الفقها و به يثبت الوفاق و الخلاف ، از راه مفهوم لقب مي توانيم موافقت و مخالفت را استفاده کنيم .

راه دوم : الثاني ملاحظه السوق والقرائن ، از راه قرائن و سياق مي توانيم استفاده کنيم . بالاخره مفتاح الکرامه از مرحوم محقق و علامه و شهيد اول و ثاني و فاضل هندي نقل کرده است که انتفاع به ميته مطلقا جايز نيست . قول بقيه فقها را اجتهادا مي خواهد بدست بياورد، تقريبا ميشود اجماع اجتهادي، لذا اين کلام مفتاح الکرامه را نمي شود خيلي اعتنا کرد چون اجماعي که اينجا ادعا مي کند يک اجماع اصالتي نيست بلکه يک اجماع اجتهادي است و فايده اي ندارد . پس ابن ادريس تصريح به اجماع کرده است شهيد ثاني هم تصريح به اجماع کرده اما اجماع مفتاح الکرامه يک اجماع اجتهادي است.


فرمايش مرحوم شيخ طوسي(ره)

در کتاب رهن خلاف مرحوم شيخ طوسي فرموده اذا کان الرهن شاة فماتت ، اگر کسي گوسفندي را به عنوان رهن قرار داد و آن گوسفند مرد، زال ملک الراهن عنها ، ديگر ملک راهن از اين گوسفند زايل مي شود و رهن هم منفسخ مي شود، بعد فرمود: دليلنا اجماع الفرقه علي ان جلد الميته لا يطهر بالدباغ، فرموده در نزد اماميه جلد ميته با دباغي پاک نمي شود و نجس مي شود. وقتي نجس شد اگر قابليت انتفاع داشته باشد نبايد رهن منفسخ شود و نبايد ملکيت راهن از بين برود، همان طوري که اگر راهن، گوسفند را پيش مرتهن گذاشت و مرتهن ذبح کرد، اينجا نمي شود گفت تلف شده و از ملک راهن خارج شده، همين گوسفند ذبح شده کلي منفعت دارد و ملک براي راهن است.

پس اينکه مرحوم شيخ(ره) مي گويد ملک راهن از او زايل مي شود، و رهن منفسخ مي شود اين کشف از اين مي کند که اصلا قابليت انتفاع به هيچ وجهي را در نظر شيخ ندارد والا اگر قابليت انتفاع داشت بايد ملکيت باقي باشد . در بعضي از کتب ديگر فقهي هم تعبير به اينکه اعيان نجسه مطلقا محرمة الانتفاع است ديگر استثنا نکرده اند اين انتفاع مانعي ندارد، گفته اند محرمة الانتفاع است و به صورت کلي حرمت انتفاع را ذکر کرده اند .


عبارت نهايه

در کتاب صيد و ذباحه نهاية آمده وما لم يذکّ ومات لم يجز استعمال جلده في شيء من الاشياء، فرموده است آن حيواني که تذکيه نشد و مرد، استعمال پوست او اصلا جايز نيست، لاقبل الدباغ و لا بعده، نه قبل از دباغي شدن و نه بعد از دباغي شدن. در کتاب مکاسب نهايه دارد: وبيع الميته والدم ولحم الخنزير وما أهل لغير الله به والتصرف فيه والتکسب به حرام محظور - يعني ممنوع - ولا يجوز التصرف في شيء من جلود الميته، تصرف در هيچ چيز از جلود ميته جايز نيست «ولا التکسب بها»، تکسب به جلود ميته جايز نيست، علي حال، در هيچ حالي. اينجا چون کلمه تکسب بعد از تصرف آمده معلوم مي شود که ولا يجوز التصرف ، مراد مطلق انتفاع است، لا يجوز التصرف يعني هر انتفاعي به جلود ميته جايز نيست .


کلام صاحب جواهر(ره)

صاحب جواهر در جلد 22 جواهر اين عبارت را دارد. لا يجوز الانتفاع بشيء منها مما تحله الحيات، انتفاع به شيئي از ميته که حيات در آن حلول کرده است جائز نيست، فضلا عن التکسب، تا چه برسد به اينکه بگوييم معامله اي روي آن انجام شود، سواء کانت ميتة نجس العين، يا ميته نجس العين باشد، او طاهرها، مثل خنزير باشد يا طاهر العين باشد و از نفس سائله باشد.


نتيجه نقل اقوال علماء

اينها کلماتي از فقها است که قائلند به اينکه تصرف به ميته جايز نيست بعضي از آنها ادعاي اجماع هم کرده اند و بعضي به صورت قطعي ذکر شده است. ذکر اين کلمات براي اين است که اگر ما نتوانستيم اجماعي بر اين مسئله بدست بياوريم، در مرحله بعد ببينيم آيا مي توانيم شهرتي را بر مسئله بدست بياوريم يا نه؟ شيخ طوسي و مرحوم علامه و مرحوم محقق و شهيد اول و شهيد ثاني و فاضل هندي مي گويند انتفاع به ميته مطلقا جايز نيست . اما در مقابل اينها، برخي قائلند به اينکه انتفاع از ميته جايز است.


فرمايش شيخ صدوق(قده)

مثلا مرحوم صدوق در کتاب مقنع فرموده: ولا بأس أن تتوضأ من الماء اذا کان في زق من جلد ميتة ، مي تواني وضو بگيري از آبي که در زق است –  ظرفي که آب در آن جمع مي کنند – اگر اين زق از جلد ميته باشد، و لا بأس أن تشربه، اگر آب هم از آن بخوري مانعي ندارد. مرحوم صدوق در من لا يحضره الفقيه – شيخ صدوق(ره) در اول من لا يحضر فرموده من اين روايات را که مي آورم نه به قصد صاحب کتابهاي ديگر که روايات را جمع مي کنند، من قصدم نقل روايات نيست، قصدم رواياتي است که مي خواهم بر طبق آن روايات فتوا بدهم، – عبارت من لايحضر اين است که فرموده: لم أقصد فيه قصد المصنفين في ايراد جميع ما رواه، بل قصدت الي ايراد ما افتي به واحکم بصحته واعتقد فيه انه حجة بيني و بين ربي - روايتي را در اين کتاب از امام صادق(ع) نقل مي کند که حضرت فرموده: مي توانيد شير و آب را در ظرفي که از جلد ميته درست شده است قرار دهيد.


اشکالي بر شيخ صدوق(ره)

نکته اي که وجود دارد اين است که مرحوم صدوق به اين عهدي که در اول کتاب کرده است در بعضي از مواضع اين کتاب وفا نکرده است و اينطور نيست که هر روايتي که نقل کرده بر طبق آن فتوا داده است. اينجا هم يکي از آن موارد است مخصوصا اينکه ميته عنوان نجس را دارد.


کلماتي از ساير علماء در جواز انتفاع از ميته

و در کتاب تهذيب، شيخ روايتي را نقل کرده که دلالت بر جواز دارد. مرحوم محقق در شرايع - ولو اينکه قبلا گفتيم جزو مانعين است  اما - در اطعمه و اشربه فرموده ويجوز الاستسقاء بجلود الميته و ان کان نجسا و لا يصلي من مائها، اينکه آب را در جلود ميته بريزيم و پاي درختان بريزيم و يا به حيوانات بدهيم جائز است، اما از ماء آن به عنوان نماز نمي توان استفاده کرد، بعد فرموده: وترک الاستسقاء افضل. مرحوم علامه در کتاب قواعد تصريح کرده به جواز وضو از حوضي که از جلد ميته درست شده است، منتهي کريّت را قيد کرده است و فرموده اگر حوضي باشد از جلد ميته و به اندازه اي باشد که آب کر در آن قرار بگيرد وضو در آن اشکال ندارد. شايد آن بياني را که مرحوم صدوق داشت که اگر در جلد ميته باشد، مقصود مقداري باشد که کر باشد، چون اگر کر باشد آب نجس نمي شود.


چکيده بحث تا اينجا

اينها کلمات فقها در اين بحث است. پس عده اي از فقها هم ادعاي اجماع کرده اند و هم تصريح کرده اند مثل صاحب جواهر که فرموده لا يجوز الانتفاع بشيء، در مقابل عده ديگري مي گويند انتفاع جايز است. اولا ما نتيجه مي گيريم اجماعي وجود ندارد. ثانيا اگر اجماع وجود داشته باشد اين اجماع مدرکي است. يعني مرحوم صدوق و ديگر علماء روي رواياتي که وارد شده اين فتواي بر جواز  را داده اند و مانعين، به استناد روايات، بعضي روايات مجوزين را حمل بر تقيه کرده اند و بر حسب روايات مانعه فتواي به منع داده اند. لذا اين اجماع بر فرض وجود، اجماع مدرکي مي شود.


نظر مرحوم امام(ره)

امام(رض) بعد از نقل عبارات فرموده فالأشبه الجواز والاحوط الترک، اشبه عبارت از جواز است و احوط ترک است. اين اشبه يعني اشبه به چه چيز؟ در مکاسب هم خوانده ايد «اشبه» فتوا است. از تعابيري که دلالت بر فتوا دارد، «اشبه» است. اينجا اشبه به قواعد است اگر بگوييم روايات متعارض است و کلمات فقها مختلط است، اشبه به قاعده اوليه کل شيئ لک حلال جواز است. وجه دوم براي بيان اشبه اين است که اشبه به قواعد است - قواعد اين بود که ما دو دسته روايات داريم و روايات مجوزه بر روايات مانعه يا حاکم است و يا مخصص آن روايات است - حالا که قاعده اين اقتضا را دارد پس اشبه به قاعده، جواز است اما احتياط ترک است. اين احتياط استحبابي است.


استفاده از شهرت بر منع از کلمات علماء

اما يک نکته باقي مي ماند و آن اين است که بعيد نيست که از کلمات فقها شهرت بر منع را استفاده کنيم. مبناي خود امام(ره) اين است که اگر دو طايفه روايات با هم متعارض بودند، آن رواياتي که شهرت فتوائيه با آن روايات است مقدم مي شود.


سؤال از امام(ره)

اگر کسي از امام(ره) سوال کند که شما در باب تعارض روايات آن رواياتي راکه مضمونش با شهرت فتوائي نزديک است مقدم مي کنيد، يعني در باب مرجحات اولين مرجح شهرت فتوايي است. - روي مبناي امام(ره) و والد بزرگوار ما و مرحوم آقاي بروجردي و برخي از بزرگان –  و بپذيريم که در ما نحن فيه اگر اجماع بر منع نداريم اما شهرت بر منع داريم . پس چرا روايات مانعه را مقدم نمي کنيد. طبق اين دو مطلب بايد آنها را مقدم کنيد.


جواب امام(ره)

جواب اين است که بر فرض اينکه ما شهرت فتوائيه هم داشته باشيم، چون بين دو دسته روايات تعارض نيست، وقتي مي گوييم روايات مجوزه حاکم است يعني تعارضي وجود ندارد، پس قاعده اقتضا مي کند که ما به روايات مجوزه عمل کنيم ولو شهرت فتوائي باشد. اين نکته مهي است؛ مثلا در جاهايي داريم که با اينکه شهرت فتوايي وجود دارد ولي امام(رض) بر طبق شهرت فتوائي نظر نداده اند.


نظر استاد در انتفاع از ميته

انصاف اين است که در نتيجه مطلب، بايد عين فرمايش امام را گفت . يعني آنچه که انسان از نظر اجتهادي مي تواند به آن برسد همين «الاحوط الترک به نحو احتياط استحبابي والاشبه بالقواعد الجواز». نتيجه اين شد که انتفاع به ميته مطلقا جايز است ، و عرض کردم که اين مطلب مبتلي به است و اين پيوندهاي قلب و کليه و دست و ... تماما از مصاديق انتفاع به ميته است . و انتفاع به ميته مانعي ندارد و بحث بعدي معامله روي ميته است .که جلسه بعد عرض خواهم کرد.

و صلی الله علی سیدنا محمد و آله اجمعین.



برچسب ها :

مفهوم لقب انتفاع از ميته اجماع در مسئله انتفاع از میته اجماع اجتهادي کلام امام خمینی در مورد انتفاع از میته کلام ابن ادریس در مورد انتفاع از میته کلام شیخ طوسی در مورد انتفاع از میته کلام شهید ثانی در مورد انتفاع از میته کلام صاحب مفتاح الکرامه در مورد انتفاع از میته کلام صاحب جواهر در مورد انتفاع از میته کلام شیخ صدوق در مورد انتفاع از میته

نظری ثبت نشده است .