موضوع: مکاسب محرمه
تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۹/۲۷
شماره جلسه : ۳۶
-
پنجمین و ششمین راه جمع میان روایات مانعه و مجوزه و نظر مرحوم آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (قدس سره)
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
پنجمين راه براي جمع بين دو روايت
راه پنجم در جمع بين اين دو روايت، در کلمات امام(رض) در مکاسب محرمه، ص 13 آمده است. ايشان فرموده اند که اگر روايت «لابأس ببيع العذرة» را نداشتيم آن «ثمن العذرة سحت» ظهور در حکم تکليفي فقط داشت، يعني ظهور در حرمت داشت، و حمل «ثمن العذرة سحت» به خودي خود و با قطع نظر از روايت «لا بأس ببيع العذرة» بر خصوص حکم وضعي خلاف ظاهر بود، چون مي فرمايند وقتي سحت را به ثمن نسبت مي دهد اين ظهور قوي دارد در اينکه حکم تکليفي اراده شده و حملش بر خصوص حکم وضعي خلاف ظاهر است و نيز حملش بر اعم از حکم تکليفي و وضعي هم بر خلاف ظاهر است. اما اين حرفها در صورتي است که لابأس را نداشتيم، اگر فقط «ثمن العذرة سحت» بود مي گفتيم اين فقط ظهور در حکم تکليفي دارد، امّا مي فرمايند حالا که روايت «لا بأس ببيع العذرة» را داريم اين قرينه مي شود بر اينکه آن کلمه «سحت» قدر جامع بين حکم تکليفي و وضعي باشد. بگوييم «ثمن العذرة من السحت» يعني هم تکليفاً حرام است و هم وضعاً حرام است، «لا بأس ببيع العذرة» در اينجا حکم تکليفي آن را بر مي دارد و مي گويد حرمتي در کار نيست، در نتيجه حکم وضعي آن باقي مي ماند. نتيجه اين مي شود که ما در جمع بين اين دو روايت بايد بگوييم که بيع عذره حرمت تکليفي ندارد اما باطل است.بررسي و نقد وجه جمع مرحوم امام(ره)
آيا اين جمع درست است يا نه؟ اينجا اشکال مهمي که وجود دارد اين است که «لا بأس ببيع العذرة» اين هم اطلاق دارد، لابأس چرا فقط اختصاص به حکم تکليفي داشته باشد؟ «لابأس ببيع العذرة» يعني بيع عذره هم جائز است و هم صحيح است. اگر لابأس بتواند در آن حرمت تکليفي تصرف کند و آن را از بين ببرد، در وضعي هم بايد بتواند تصرف کند، يعني بگوييم سحت هم در حرمت تکليفي و هم در حرمت وضعي ظهور دارد، لابأس اظهر است در حليت تکليفي و حليت وضعي، لابأس هم هر دو جهت را شامل مي شود هم حکم وضعي را و هم حکم تکليفي را. اين اشکال مهمي است که به نظر ما به اين فرمايش امام وارد مي شود. علاوه بر اينکه ممکن است اشکالات ديگري هم بر اين جمع وارد شود، از قبيل اين که اين جمع هم يک جمع تبرعي است و شاهدي بر اين جمع اقامه نشده است اين هم مثل سائر جمعها جمع تبرعي است .ششمين راه جمع بين دو روايت
آخرين راهي که براي جمع گفته شده، راه ششم راهي است که مرحوم ما مقاني در حاشيه مکاسب دارند. ايشان مي فرمايند که اين «لابأس ببيع العذرة» را بايد بر استفهام انکاري حمل کنيم، يعني امام(ع) در روايت سماعه فرمودند «حرام بيعها و ثمنها» بيع و ثمن عذره حرام است، بعد فرموده اند «لابأس ببيع العذرة» يعني مي خواهند بگويند آيا مي توانيم بگوييم بيع عذره اشکالي ندارد؟ استفهام انکاري است. اگر استفهام انکاري باشد ديگر بين دو روايت جمع مي شود و مشکلي وجود ندارد. خود مرحوم مامقاني مي فرمايد مرحوم محدث کاشاني عبارتي دارند، عبارت اين است «ولايبعد عن يکون لفظتان مختلفتين في هيئه التلفظ و المعنا» بعيد نيست که اين دو لفظ يعني «حرام بيعها و ثمنها» و «لابأس ببيع العذرة» از نظر تلفظ و معنا مختلف باشند، «وان کان واحدة في الصورة» ولو اينکه در ظاهر فرق نمي کنند اما در تلفظ و معنا بگوييم قسمت دوم استفهام انکاري است و قسمت اول بصورت بيان حکم است .نقد وجه جمع مرحوم مامقاني(ره)
باز هم در اين جا اشکال است که اولاً ما شاهدي بر جمع نداريم. ثانياً عکس اين هم امکان دارد عکس آن اين طور است که سائل رفته خدمت امام صادق(ع) سوال کرده «اني أبيع العذرة قال حرام بيعها وثمنها وقال لابأس ببيع العذرة» اصلاً احتمال قوي تر از احتمال مامقاني اين است که بگوييم فاعل قال چه کسي باشد؟ تا حالا که مي گفتيم بين اين دو جمع کنيم فاعل قال اول و فاعل قال دوم را امام قرار مي داديم، اما بگوييم فاعل اين قال اول، خود راوي است، راوي گفته «حرام بيعها و ثمنها؟» - به صورت استفهام - و اين در عرف ما متداول است، کسي مي گويد من فلان معامله را انجام مي دهم درست است يا باطل؟ بگوييم قال اول، فاعلش عبارت از راوي است، «قال الراوي حرام بيعها و ثمنها؟» بايد يک علامت سوال باشد. قال دوم فاعلش امام است «قال لابأس ببيع العذرة» و اين احتمالي که مرحوم فيض کاشاني فرموده اند بسيار قوي تر است.نتيجه بررسي وجوه جمع
نتيجه اين مي شود که اين شش يا هفت راه که براي جمع بين الروايتين ذکر شده هيچ کدام قابل قبول نيست ولو اينکه مرحوم شيخ انصاري فرموده اند که اظهر در ميان اين راهها ولو جمع تبرعي هم هست جمع شيخ طوسي است.راه حلّ مرحوم شيخ انصاري(ره)
بررسي و نقد راه حلّ شيخ(ره)
نظر آية الله فاضل(دام ظلّه)
مقتضاي اجتهاد و صناعت استنباطي چنين چيزي را اقتضا مي کنند که اگر عذره يک منفعت محلله عقلائيه داشته باشد اينجا بيعش جائز است . کساني مثل والد ما(دام ظلّه) به شهرت فتوائيه تمسک کرده اند و روايت مانعه را پذيرفته اند و يک پله بالاتر رفته و فرموده اند ما از عذره که در آن روايت آمده «ثمن العذرة سحت» مي توانيم الغاء خصوصيت کنيم، يعني اگر کسي بگويد عذره اختصاص به عذره انسان دارد مي فرمايند ما الغاء خصوصيت مي کنيم تا عذره غير انسان را شامل شود .نقد فرمايش آية الله فاضل(حفظه الله)
نظری ثبت نشده است .