موضوع: مکاسب محرمه
تاریخ جلسه : ۱۳۸۵/۱/۲۲
شماره جلسه : ۶۵
-
استدلال به روایت علی بن جعفر و تحف العقول و موثقه سماعه
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
ادامه بحث روايت وشاء
بحث در خبر وشّاء بود، که از امام کاظم(ع) سوال شده بود که «اهل الجبل تثقل عندهم أليات الغنم، فيقعطونها، قال هي حرام، قلت فنصطبح بها؟ قال أما تعلم أنه يصيب اليد والثوب و هو حرام». در ارتباط با اين روايت نکاتي را ديروز عرض کرديم و گفتيم که باتوجه «هي حرام» و اطلاقي که در سؤال سائل وجود دارد، مي شود استفاده کرد يک ظهوري دارد در اينکه مطلق انتفاعات حرام است. و اينکه سائل دو مرتبه سوال کرده که «نصطبح بها» ، ما از اين أليات به عنوان اصطباح استفاده کنيم، اين براي اين بوده که اطمينان بيشتري پيدا کند .فرمايش مرحوم خوئي(ره)
کلام در اين سوال دوم است که عرض کرديم مرحوم آقاي خويي فرموده اند چون امام(ع) جواب سوال دوم را نداده اند و فرموده اند «اما تعلم أنه يصيب اليد والثوب» ، اينکه از اين سوال دوم از انتفاع به استصباح جواب نداده اند معلوم مي شود که انتفاع به اين اليات مقطوعه که حکم ميته را دارد جايز است، اما امام مسئله نجاست و مانعيت براي صلاة را بيان مي کند.نقد فرمايش مرحوم خوئي
ديروز عرض کرديم که آيا مي توانيم بگوييم امام ع نسبت به سوال دوم جواب نداده اند؟ يعني سائل سوال از اصطباح و استصباح کرده، امّا امام(ع) تحت عنوان مانعيت براي صلاة جواب داده اند . اول: اينکه بر خلاف مقتضاي محاوره و بر خلاف روش سوال و جواب است. سائل سوال کرده که ما مي خواهيم از اين أليات براي اصطباح استفاده کنيم، آنگاه ما بگوييم امام فقط مانعيت براي صلاة و نجاست را جواب داده اند. امام مي خواهد خود اين مسئله را جواب دهد که «نصطبح بها» ، جواب اين کلام، درضمن «اما تعلم» وجود دارد .توضيح فقره «وهو حرام»
نتيجهء بررسي روايت ششم
البته ديروز عرض کردم که روايت ضعيف السند است و معلي بن محمد که همان معلي بصري است ضعيف است و روايت صلاحيت براي استدلال ندارد .روايت هفتم
فرمايش مرحوم امام(ره)
امام(رض) در روايت ديگري که نظير اين تعبير وجود دارد فرموده اند که نمي توانيم استفاده کنيم که مطلق لبس حرام است، بلکه لبسي که به عنوان مقدمه براي لا يصلي است حرام است .نقد فرمايش مرحوم امام(ره)
در حالي که ما هستيم و ظاهر روايت، ما نمي توانيم يک چيزي که در ذهنمان وجود دارد به عنوان لباس نماز گزار، روايت را هم طبق آن معنا کنيم . سوال سائل از صلاة نيست بلکه از لبس است، مي گويد آيا پوشيدن لباسي که از پوست سنجاب و روباه و ... است جايز است يا نه ؟ امام(ع) مي فرمايد لا يلبس بعد اضافه فرموده اند لا يصلي فيه. ظاهر روايت دو حکم است . - به آن روايت ديگر برسيم بيشتر توضيح مي دهيم - .روايت هشتم
روايت ديگر که شبيه همين است: حديث در تحف العقول است؛ عبارت اين است : «وما يجوز من اللباس فکل ما انبتت الارض فلا بأس بلبسه و الصلاة فيه» آنچه که از زمين روييده مي شود پوشيدن آن و نماز در آن اشکالي ندارد «و کل شيء يحل لحمه» و هر چيزي که لحمش حلال است، «فلا بأس بلبس جلده الذکّي منه» اگر تذکيه شده باشد با پوست او مي شود نماز خواند «و صوفه و شعره و وبره» صوف اين حيواني که تذکيه شده و شعر و وبرش جائز است. «و إن کان سوف والشعر والريش و الوبر من الميتة و غيرالميته ذکيا فلا بأس بلبس ذلک وصلاة فيه» در دنباله روايت فرموده که اگر سوف يا شعر يا وبر از ميته باشد، يا از حيواني که ميته نيست اما ذکي هم نيست و تذکيه نشده است، در سوف و شعر و ريش و وبر چنين حيواني فرمود «فلا بأس بلبس ذلک والصلاة فيه» . آيا ما مي توانيم از اين روايت استفاده کنيم که ميته و حيواني که تذکيه نشده است پوشيدن پوست حيوان غير مذکي مطلقا حرام است چه براي صلاة چه براي غير صلاة؟فرمايش مرحوم امام(ره)
امام در اينجا آن نکته را فرموده اند امام در مکاسب محرمه مي فرمايد اين کلمه فلا بأس بلبسه و الصلاة فيه ، ظهور در لبس صلاتي دارد، جمله لا بأس بلبسه مقدمه است براي مسئله صلاة، بعد چند مثال مي زنند که مثلا اگر بگوييد «لا بأس باخذ الماء من الدجلة والشرب منه» آن اخذ ماء، مقدمه بر شرب است وعنوان مقدمي دارد. لذا نظر ايشان اين است که ما در اين روايت دو حکم نداريم بلکه روايت فقط مربوط به لبس صلاتي است، با قطع نظر از اينکه سند اين روايت به نظر شريف ايشان قابل اعتبار نيست، مي فرمايند با قطع نظر از اين مي گوييم اين روايت دلالت بر حرمت انتفاع به جلد ميته و غير مذکي مطلقا ندارد، بلکه دلالت دارد بر اينکه اگر کسي با اين لباس بخواهد نماز بخواند اشکال دارد. اينجا يک نکته مؤيد فرمايش ايشان است و دو نکته مبعد فرمايش ايشان است .نکته مؤيد فرمايش امام(ره)
نکته مويد فرمايش ايشان کل ما أنبتت الارض است، در باب نماز مسئله روئيدني از زمين و آنچه که از زمين روييده مي شود بحث مي شود . اين کل ما انبتت الارض مقداري قرينيت دارد که روايت مربوط به باب صلاة است. اين مؤيد فرمايش ايشان است . مبّعد فرمايش مرحوم امام(ره) اما دو مبعد دارد؛ مبعد اول هماني است که در آن روايت گفتيم که دو عبارت است و ظهور در استدلال دارد «فلا بأس بلبسه و الصلاة فيه» يعني خود لبس به صورت مطلق جايز است نه خصوص لبس براي صلاة. مبعد دوم صدر روايت است . در صدر روايت دارد «وما يجوز من اللباس» ، اصلا راجع به صلاة نيست، بلکه مي گويد آنچه که از لباس براي انسان جايز است . شارع در اين عبارت آن لباس جائز در شريعت را ذکر مي کند . نتيجه اين مي شود که از روايت حرمت انتفاع به جلد غير مذکّي را استفاده مي کنيم، مي خواهد براي صلاة باشد يا براي غير صلاة باشد.روايت نهم
روايت دهم
روايت ديگر موثقه سماعة است «قال سألته عن أکل الجبن و تقليد السيف و فيه الکيمخت والغراء فقال» از امام سوال کرده است پنير را مي خواهد بخورد يا مي خواهد تقليد سيوف کند، اما در اين ماده پنير يا در اين سيوف از کيمخت و غراء وجود دارد . امام(ع) فرمود «لا بأس ما لم تعلم أنّه ميتة» مادامي که نمي داني اين ميته است اشکالي ندارد . «غراء» - که در بعضي از نسخه ها «فراء» هم آمده - «شيء يتخذ من اطراف الجلود» چيزي است که از اطراف پوست حيوان گرفته مي شود. «کيمخت» همان جلد ميته است که نمک مالي مي کنند «جلد الميتة المملوح».بيان استدلال به روايت
نظری ثبت نشده است .