درس بعد

مكاسب محرمه / ميته

درس قبل

مكاسب محرمه / ميته

درس بعد

درس قبل

موضوع: مکاسب محرمه


تاریخ جلسه : ۱۳۸۵/۱/۲۲


شماره جلسه : ۶۵

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • استدلال به روایت علی بن جعفر و تحف العقول و موثقه سماعه

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


ادامه بحث روايت وشاء

بحث در خبر وشّاء بود، که از امام کاظم(ع) سوال شده بود که «اهل الجبل تثقل عندهم أليات الغنم، فيقعطونها، قال هي حرام، قلت فنصطبح بها؟ قال أما تعلم أنه يصيب اليد والثوب و هو حرام». در ارتباط با اين روايت نکاتي را ديروز عرض کرديم و گفتيم که باتوجه «هي حرام» و اطلاقي که در سؤال سائل وجود دارد، مي شود استفاده کرد يک ظهوري دارد در اينکه مطلق انتفاعات حرام است. و اينکه سائل دو مرتبه سوال کرده که «نصطبح بها» ، ما از اين أليات به عنوان اصطباح استفاده کنيم، اين براي اين بوده که اطمينان بيشتري پيدا کند .


فرمايش مرحوم خوئي(ره)

کلام در اين سوال دوم است که عرض کرديم مرحوم آقاي خويي فرموده اند چون امام(ع) جواب سوال دوم را نداده اند و فرموده اند «اما تعلم أنه يصيب اليد والثوب» ، اينکه از اين سوال دوم از انتفاع به استصباح جواب نداده اند معلوم مي شود که انتفاع به اين اليات مقطوعه که حکم ميته را دارد جايز است، اما امام مسئله نجاست و مانعيت براي صلاة را بيان مي کند.


نقد فرمايش مرحوم خوئي

ديروز عرض کرديم که آيا مي توانيم بگوييم امام ع نسبت به سوال دوم جواب نداده اند؟ يعني سائل سوال از اصطباح و استصباح کرده، امّا امام(ع) تحت عنوان مانعيت براي صلاة جواب داده اند . اول: اينکه بر خلاف مقتضاي محاوره و بر خلاف روش سوال و جواب است. سائل سوال کرده که ما مي خواهيم از اين أليات براي اصطباح استفاده کنيم، آنگاه ما  بگوييم امام فقط مانعيت براي صلاة و نجاست را جواب داده اند. امام مي خواهد خود اين مسئله را جواب دهد که «نصطبح بها» ، جواب اين کلام، درضمن «اما تعلم» وجود دارد .


توضيح فقره «وهو حرام»

براي روشن شدن مطلب، کلمه «وهو حرام» را بايد معنا کنيم . ابتدا امام(ع) فرمود «قال: هي حرام» يعني اين اليات حرام است و نجس است. اين هو به چه چيز بر مي گردد؟ چون دو مرتبه امام فرموده «أما تعلم انه يصيب اليد وثوب وهو حرام » . اين هو به استصباح مي خورد و نمي توانيم به أليات بزنيم، چون ضمير مذکر است. اينجا اين احتمال وجود دارد که  در اين « وهو حرام» «واو» را واو حاليه بگيريم و هو را هم بگوييم الامر في التذکير والتأنيث سهل ، يعني امام مي خواهد بفرمايد چيزي که حرام است چطور مي خواهي به دست و بدنت بزني ؟ اين يک احتمال است که واو، واو حاليه باشد .

ولي احتمال ديگري که با مذکر بودن ضمير هم سازگاري دارد اينکه هو را به اصطباح برگردانيم نه به اليات، يعني  شارع اجازه نمي دهد از شيء حرام و نجس، حتي براي استصباح هم استفاده کنيم . آن نکته اي که مي خواهيم در حاشيه بر فرمايش مرحوم خويي عرض کنيم همين است اينکه بگوييم امام جواب اين سوال را نداده اند همين است که اين احتمال اين معنا وجود دارد که بگوييم امام(ع) جواب سوال سائل را نداده اند و مسئله را روي نجاست و مانعيت برده اند.  اين جدا از روش سوال و جوابي، بسيار دور است و با همين جمله خواستند جواب دهند و ظاهر روايت اين است که اصطباح حرام است  و جايز نيست .


نتيجهء بررسي روايت ششم

البته ديروز عرض کردم که روايت ضعيف السند است و معلي بن محمد که همان معلي بصري است ضعيف است و روايت صلاحيت براي استدلال ندارد .


روايت هفتم

دو روايت است که مربوط به علي بن جعفر است. يکي در قرب الاسناد آمده عن عبدالله بن الحسن عن جده عن علي بن جعفر عن أخيه موسي بن جعفر(ع)  برادر موسي بن جعفر امام کاظم(ع) که علي بن جعفر است نقل مي کند - منتهي اين علي بن جعفري که در قم مدفون شده برادر موسي بن جعفر(ع) نيست، آن علي بن جعفر که برادر موسي بن جعفر(ع) است و در روايات هم از امام موسي(ع) نقل مي کند، در عريض که محلي است در اطراف مدينه مدفون است، که يک يا دو سال پيش وهابي ها آنجا را خراب کردند و بعضي شيعه ها که آنجا حضور داشتند گفتند که ما ديديم که جنازه سالم بود - البته در سند روايت عبدالله بن حسن وجود دارد که مجهول است .

روايت اين است که از موسي بن جعفر(ع) سوال کرده است «سألته عن لبس السمور» - براي بعضي از آقايان لبس به ضم به معناي اشتباه است و لبس بالفتح به معناي پوشيدن است - «والسنجاب والفنک» فنک همان روباه است . آيا از پوست اين سه حيوان مي توانيم براي پوشيدن استفاده کنيم؟ «قال لا يلبس ولا يصلي فيه» نبايد بپوشد و نبايد با آن نماز بخواند «الا أن يکون ذکيا» مگر اينکه تذکيه شده باشد . از روايت استفاده مي شود که اگر ميته باشد، انتفاع پوشيدني يعني انسان به عنوان لباس استفاده کند جايز نيست . آيا مراد از اين لا يلبس و لا يصلي ، دو حکم است؛ يکي حرمت اللبس، يعني مطلق لباس، دوم عدم جواز صلاة در اين لباس؟ يا احتمال ديگر اين است که اين لا يلبس به عنوان يک حکم مقدمي براي لا يصلي است ؟


فرمايش مرحوم امام(ره)

امام(رض) در روايت ديگري که نظير اين تعبير وجود دارد فرموده اند که نمي توانيم استفاده کنيم که مطلق لبس حرام است، بلکه لبسي که به عنوان مقدمه براي لا يصلي است حرام است .


نقد فرمايش مرحوم امام(ره)

در حالي که ما هستيم و ظاهر روايت، ما نمي توانيم يک چيزي که در ذهنمان وجود دارد به عنوان لباس نماز گزار، روايت را هم طبق آن معنا کنيم . سوال سائل از صلاة نيست بلکه از لبس است، مي گويد آيا پوشيدن لباسي که از پوست سنجاب و روباه و ... است جايز است يا نه ؟ امام(ع) مي فرمايد لا يلبس بعد اضافه فرموده اند لا يصلي فيه. ظاهر روايت دو حکم است . - به آن روايت ديگر برسيم بيشتر توضيح مي دهيم - .


روايت هشتم

روايت ديگر که شبيه همين است: حديث در تحف العقول است؛ عبارت اين است : «وما يجوز من اللباس فکل ما انبتت الارض فلا بأس بلبسه و الصلاة فيه» آنچه که از زمين روييده مي شود پوشيدن آن و نماز در آن اشکالي ندارد «و کل شيء يحل لحمه» و هر چيزي که لحمش حلال است، «فلا بأس بلبس جلده الذکّي منه» اگر تذکيه شده باشد با پوست او مي شود نماز خواند «و صوفه و شعره و وبره» صوف اين حيواني که تذکيه شده و شعر و وبرش جائز است. «و إن کان سوف والشعر والريش و الوبر من الميتة و غيرالميته ذکيا فلا بأس بلبس ذلک وصلاة فيه» در دنباله روايت فرموده که اگر سوف يا شعر يا وبر از ميته باشد، يا از حيواني که ميته نيست اما ذکي هم نيست و تذکيه نشده است، در سوف و شعر و ريش و وبر چنين حيواني فرمود «فلا بأس بلبس ذلک والصلاة فيه» . آيا ما مي توانيم از اين روايت استفاده کنيم که ميته و حيواني که تذکيه نشده است پوشيدن پوست حيوان غير مذکي مطلقا حرام است چه براي صلاة چه براي غير صلاة؟


فرمايش مرحوم امام(ره)

امام در اينجا آن نکته را فرموده اند امام در مکاسب محرمه مي فرمايد اين کلمه فلا بأس بلبسه و الصلاة فيه ، ظهور در لبس صلاتي دارد، جمله لا بأس بلبسه مقدمه است براي مسئله صلاة، بعد چند مثال مي زنند که مثلا اگر بگوييد «لا بأس باخذ الماء من الدجلة والشرب منه» آن اخذ ماء، مقدمه بر شرب است وعنوان مقدمي دارد. لذا نظر ايشان اين است که ما در اين روايت دو حکم نداريم بلکه روايت فقط مربوط به لبس صلاتي است، با قطع نظر از اينکه سند اين روايت به نظر شريف ايشان قابل اعتبار نيست، مي فرمايند با قطع نظر از اين مي گوييم اين روايت دلالت بر حرمت انتفاع به جلد ميته و غير مذکي مطلقا ندارد، بلکه  دلالت دارد بر اينکه اگر کسي با اين لباس بخواهد نماز بخواند اشکال دارد. اينجا يک نکته مؤيد فرمايش ايشان است و دو نکته مبعد فرمايش ايشان است .


نکته مؤيد فرمايش امام(ره)

نکته مويد فرمايش ايشان کل ما أنبتت الارض است، در باب نماز مسئله روئيدني از زمين و آنچه که از زمين روييده مي شود بحث مي شود . اين کل ما انبتت الارض مقداري قرينيت دارد که روايت مربوط به باب صلاة است. اين مؤيد فرمايش ايشان است . مبّعد فرمايش مرحوم امام(ره) اما دو مبعد دارد؛ مبعد اول هماني است که در آن روايت گفتيم که دو عبارت است و ظهور در استدلال دارد «فلا بأس بلبسه و الصلاة فيه» يعني خود لبس به صورت مطلق جايز است نه خصوص لبس براي صلاة. مبعد دوم صدر روايت است . در صدر روايت دارد «وما يجوز من اللباس» ، اصلا راجع به صلاة نيست، بلکه مي گويد آنچه که از لباس براي انسان جايز است . شارع در اين عبارت آن لباس جائز در شريعت را ذکر مي کند . نتيجه اين مي شود که از روايت حرمت انتفاع به جلد غير مذکّي را استفاده مي کنيم، مي خواهد براي صلاة باشد يا براي غير صلاة باشد.


روايت نهم

روايت ديگر روايتي است که راوي آن علي بن جعفر عن أخيه موسي بن جعفر(ع) است . (اکثر اين روايات در همان جلد 24 وسائل الشيعة است که آدرس داديم) «قال سألته عن الماشية تکون للرجل» ، مردي داراي گوسفنداني است «فيموت بعضها»  بعضي از آنها مي ميرند «ايصلح له بيع جلودها» آيا مي تواند پوست حيوانات مرده را بفروشد؟ «ودباغها» آيا مي تواند اين پوست را دباغي کند «ويلبسها» و بعد از دباغي بپوشد؟ هم سوال از بيع جلود است وهم سوال از اين است که اين پوست را دباغي کند و «يلبسها» و آنها را بپوشد .

«قال : لا» ، امام فرمود نه، در ادامه فرموده است «وان لبسها فلا يصلي فيها» اگر هم  لباس را پوشيد، نمي تواند با آن نماز بخواند . اينجا برخي گفته اند اين ذيل روايت قرينه مي شود که کلمه «لا» را حمل بر کراهت کنيم . نمي شود که اين «لا» به اين معنا باشد که  حرام است، اما اگر اينکه حرام است را انجام داد نماز در آن نخواند، بنابر اين «و ان لبسها فلا يصلي فيها» بايد قرينه بگيريم که آن «لا» که در صدر جواب آمده ظهور در کراهت دارد، و اگر گفتيم که ظهور در کراهت دارد، اين روايت از محل استدلال خارج مي شود. اگر گفتيم لا ظهور در حرمت دارد اين شاهد براي ما نحن فيه مي شود که انتفاع از جلد ميتة به عنوان لبس حرام است .

امام(ره) در مکاسب محرمه، ص 71 فرموده اند اين روايت ضعيف السند است، و ثانيا فرموده اند که کلمه لا چون بمعناي لا يصلح است، فرموده اند ظهور در کراهت دارد. در فقه کلماتي داريم مثل لا ينبغي ، لا يصلح، که متاخرين تمايلشان اين است که اينها را حمل بر کراهت کنند.

در مورد حلق لحيه يک روايت معتبر از امام هشتم(ع) داريم، آنجا هم کلمه لا يصلح دارد، برخي حمل بر حرمت و برخي حمل بر کراهت کرده اند، اگر اين تعبير لا يصلح را در لسان ائمه تتبع و ملاحظه کنيد، اگر صد مورد لا يصلح استعمال شده باشد از غالب موارد حرمت استفاده کرده اند . الان ما در لسان خودمان اگر مي گوييم لا يصلح، يا  لا ينبغي، يعني مناسب نيست، که حمل بر کراهت مي شود . اما در لسان ائمه معصومين و شايد در عرف عرب آن زمان هم ، لا يصلح به معناي حرمت بوده است . لذا مي خواهم اين نکته را عرض کنم؛ اينکه امام(ره) فرموده اند لا يصلح ظهور در کراهت دارد اگر تتبع شود خلافش ظاهر مي شود.


روايت دهم

 روايت ديگر موثقه سماعة است «قال سألته عن أکل الجبن و تقليد السيف و فيه الکيمخت والغراء فقال» از امام سوال کرده است پنير را مي خواهد بخورد يا مي خواهد تقليد سيوف کند، اما در اين ماده پنير يا در اين سيوف از کيمخت و غراء وجود دارد . امام(ع) فرمود «لا بأس ما لم تعلم أنّه ميتة» مادامي که نمي داني اين ميته است اشکالي ندارد . «غراء» - که در بعضي از نسخه ها «فراء» هم آمده - «شيء يتخذ من اطراف الجلود» چيزي است که از اطراف پوست حيوان گرفته مي شود. «کيمخت» همان جلد ميته است که نمک مالي مي کنند «جلد الميتة المملوح».


بيان استدلال به روايت

شاهد در استدلال به مفهوم اين روايت است . روايت مي گويد «لابأس ما لم تعلم أنّه ميتة» يعني اکل جبن اگر بداني که  ميته است «فيه بأس» . در تقليد سيوف انسان شمشير را به دور خود بياندازد که در آن شمشير، کيمخت و غراء وجود دارد - کيمخت و غراء در همين تقليد سيوف است که از جلد حيوان براي اين سيوف استفاده مي کنند - مي فرمايند اگر نمي داني ميته است مانعي ندارد، اما اگر مي داني «فيه بأس» .

استدلال به اطلاق مفهوم روايت است . مفهوم روايت مي گويد اگر چيزي از جنس ميته باشد ولو جلد ميته، انتفاع به او حرام است، يعني به عنوان تقليد سيوف هم نمي توانيد استفاده کنيد . اين استدلال به اين روايت .  اينجا امام(رض) نکته دقيقي دارند و مقداري ارتباط به بحث مفاهيم دارد . در بحث مفاهيم در کفايه و خارج اصول اين بحث مطرح است که مفهوم اين جمله «الماء اذا بلغ قدر کر لم ينجسه شيء» چيست ؟ آيا مفهومش اين است که «اذا لم يبلغ قدر کل ينجسه کل شيء» آيا مفهومش يک موجبه کليه است؟ يا يک قضيه مهمله و موجبه جزئيه است الماء اذا بلغ قدر کر ، مفهومش اين مي شود «اذا لم يبلغ ينجسه شيء» آن شيء چيست نمي دانيم . آيا از اين مفهوم مي توانيم اطلاق استفاده کنيم يا نه ؟ بقيه بحث را فردا عرض مي کنم.


 و صلی الله علی سیدنا محمد و آله اجمعین.



برچسب ها :

بیع میته روایات انتفاع از میته روايت وشاء در باب انتفاع از میته علي بن جعفر فنک معنای تعبير لا يصلح در روایات غراء کيمخت

نظری ثبت نشده است .