موضوع: مکاسب محرمه
تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۷/۲۲
شماره جلسه : ۱۴
-
اشکال به تقیید روایات مطلق توسط روایت تحف العقول
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
بحث اين بود که معناي حرمت الاکتساب چيست؟ و حرمت به چه چيزي تعلق پيدا مي کند؟
نظر مرحوم شيخ در معناي حرمت اکتساب
جواب از اشکال بر شيخ (ره):
چرا روايت تحف العقول، مقيّد روايات مطلق نباشد؟
چرا از راه تقييد وارد نمي شويد؟ و بگوييد روايت تحف العقول تمام ادله معاملات محرمه را تقييد مي زند، ادلّه روايات محرمه مطلق است، «بيع الخمر حرام» مطلق است، چه قصد ترتب اثر محرم باشد و چه نباشد، «بيع الخنزير حرام»، «بيع آلات القمار حرام» اطلاق دارد، اما روايت تحف العقول بيايد تمام اين روايات مطلقه را تقييد بزند. چرا از راه تقييد وارد نمي شويد؟اشکال به تقييد
جواب اين است که تقييد در جايي است که دو دليل عرفاً ناظر به يکديگر باشد، اگر دو دليل داشته باشيم که يک بيان ناظر بر ديگري باشد، مثلاً يک دليل مي گويد اعتق رقبة، دليل ديگر مي گويد: لا تعتق رقبة کافرة، اينجا عرفاً دليل دوم، بيان براي دليل اول است و به آن دليل اول نظر دارد. لذا تقييد جريان دارد. اما ما مي خواهيم اين حرف را بزنيم - اين حرف را در جايي هم نديديم، شما در ذهن خود بسپاريد - يک نکتۀ علمي دقيقي است، که ممکن است يک روايتي بتواند براي انصراف در روايت ديگر، قرينيت داشته باشد، و اصلاً مسأله تقييد هم مطرح نباشد. يعني وقتي مي بينيم در يک روايتي، چنين قيدي وجود دارد و اين روايت عرفاً بيان بر آن روايات مطلق نيست، ما ادعا مي کنيم انصراف به همين قصد اثر محرم دارد، مگر اين که کسي اصلاً اصل اين روايات را قبول نداشته باشد و بگويد روايت تحف العقول اصلاً سند ندارد و نمي توانيم به آن اعتماد کنيم، اما ما که پذيرفتيم و شيخ انصاري، صاحب جواهر و عدّه اي از اکابر فقها هم پذيرفته اند، بگوييم اين قرينه و منشأ است و ما براي انصراف منشأ مي خواهيم بگوييم منشأ مي شود که در آن رواياتي هم که امام(ع) به صورت مطلق بيان فرموده اند ظهور در موردي دارد که قصد ترتب اثر حرام را دارند. لذا به نظر مي رسد اين بيان مرحوم شيخ، بيان درستي است و اين اشکال که بگوييم ما دليلي بر اين قيد نداريم قابل جواب است.فقط نکته اي که باقي مي ماند اين است که اگر گفتيم حرمت در جايي است که قصد ترتب اثر حرام است، حال اگر در يک جا اصلاً هيچ قصدي نباشد کسي خمري را بفروشد و نه قصد ترتب اثر حلال دارد و نه قصد ترتب اثر حرام بلکه مي خواهد پولش را بگيرد، اما هيچ وقت قصد نمي کند که آيا مشتري اثر حلال را بر اين مترتب کند يا اثر حرام را، اينجا بايد ببينيم مرحوم شيخ و کساني که اين نظريه را دارند چه جوابي مي دهند، تا اينجا ما از شيخ دفاع کرديم و گفتيم اين قيدي که شيخ در کلام خودش آورده است اين بلا وجه و بدون دليل نيست. به قول مرحوم شيخ که ما هم اين قيد را پذيرفتيم اين است که شارع مطلقاً نمي گويد خمر ماليت ندارد، بلکه خمري که بخواهد اثر محرم بر آن بار شود ماليت ندارد. حالا اگر خمر را در رنگرزي و دارو و چيزهاي آزمايشگاهي استفاده کنند. اينجا چطور؟ اين را نتيجه مي گيريم؟
کلام مرحوم نائيني:
قول دوم را مرحوم محقق نائيني فرمودند، ايشان در منية الطالب در جلد اول، صفحه 3 مي فرمايند که: «ثم ان الحرمة المتعلقة بالمعاملة، عبارة عن حرمة تبديل المال او المنفعة» حرمت، همان حرمت مربوط به مسبب است، مسبب از انشاء تبديل مال به مال و تبديل منفعه به منفعه حرام است. نائيني فرموده است خود انشاء و بعت و اشتريت حرام نيست، «ولا حرمه آثارها کالتصرف بالثمن او المثمن» اين تصرف در پولي که در مقابلش داده است مقصود نيست، «ولا قصد ترتب الاثر عليها» قصد ترتب اثر بر اين معامله هم شرط نيست، مرحوم نائيني خلاصه نظريه شان همان نظريه شيخ است يعني حرمت به مسبب تعلق پيدا مي کند، مسبب يعني منشأ، منشأ يعني در يک معامله اي تبديل مال به مال مي شود. اما قصد ترتب اثر محرم را مرحوم شيخ معتبر دانسته اند ولي مرحوم نائيني معتبر نمي داند، مي گويد اگر بيع الخمر انجام شد چه قصد ترتب اثر محرم باشد و چه نباشد اين معامله حرام مي شود. در ادامه کلامشان مي فرمايد اگر کسي سؤال کند که چرا خود انشاء حرام نيست؟فرموده «لان نفس الانشاء من حيث انه فعل من الافعال وتلفظ بالالفاظ لا وجه لان يکون حراماً». وجهي ندارد که بگوييد خود انشاء حرام است، «وهکذا قصد تحقق المنشأ من حيث انه امر قلبي» قصد اين که اين معامله واقع شود اين هم فايده اي ندارد، بلکه در آخر مي فرمايند «فما يکون محرماً هو نفس التبديل الذي اعتباره يد مالکه لو لا نهي الشارع الذي هو مالک الملوک» مي فرمايد آن که نهي و حرمت به آن تعلق پيدا مي کند همين تبديل حقيقي است که مالک اعتبار مي کند، دو نفر بايع و مشتري کنار هم ايستاده اند اين مي گويد من مي خواهم خمر را به تو تمليک کنم و او هم مي گويد قبول مي کنم، اين اعتبار مي کند تمليک حقيقي را و آن طرف مقابل هم اين اعتبار را مي پذيرد، مي فرمايد اين حرام است، اين که طرفين بخواهند خمر را به يکديگر تمليک جدي کنند، اين حرام است.
فرق کلام نائيني با کلام شيخ:
اعتبار لولايي
باقي مي ماند اين مطلب لولايي که مرحوم نائيني مطرح فرموده است. فرموده حرمت، به آن اعتبار متعاملين، تعلق پيدا مي کند، متعاملين اعتبار کرده اند اين خمر برود در ملک مشتري، منتهي اين اعتبار يک اعتبار لولايي است.کلام امام(ره) در نقد اعتبار لولايي
امام در مکاسب محرمه شان - که از ادق کتب علمي در مکاسب محرمه، کتاب امام است - فرموده اند اصلاً لولايي وجود ندارد، اگر ما بگوييم اين اعتبار لولا نهي شارع، اين اصلاً يعني يک چيز معدوم. و اين بياني که امام دارند اين است، مي فرمايند: «وارادة النقل لولايي» که مرحوم نائيني بيان فرمود «لا ترجع الي محصل» اين به معناي خوبي بر نمي گردد، چرا «لعدم الوجود للنقل اللولايي» نقل لولايي وجود ندارد و چيزي که وجود ندارد نمي تواند متعلق حرمت قرار بگيرد. اشکال امام بر مرحوم نائيني اين است که شما متعلق حرمت را نقل و انتقال مالکين لولايي قرار داديد، و نقل لولايي لا وجود له، اين بيان امام تحقيقش بر مي گردد به يک مبنايي که امام در اصول مکرر اين مبنا را اختيار کرده اند و تذکر داده اند.توضيح مبناي امام(ره) در مسأله
در کتب اصولي مي گويند ما يک عدم مطلق داريم و يک عدم مضاف. و بين بزرگان مشهور است که عدم مطلق قابل تعلق حکم نيست، نه وجوب نه حرمت نه استحباب اصلاً نمي تواند متعلق حکم واقعي شود، اما عدم مضاف، مي گويند عدم مضاف به خاطر اضافه اش به وجود، حظّي از وجود دارد، لذا مي تواند متعلق حکم و منشأ براي آثار قرار گيرد. مي تواند طرف تعارض قرار بگيرد. اما نظر و مبناي امام اين است که بين عدم مضاف و عدم مطلق هيچ فرقي از اين جهت نيست، همان طوري که عدم مطلق قابليت اين که متعلق براي وجوب و حرمت قرار بگيرد را ندارد، عدم مضاف هم همين طور است.نقد فرمايش امام(ره)
ما در بحث اصول در يکي دو سال گذشته اين مبناي امام را مورد بحث قرار داديم و به همان نظر مشهور رسيديم. نائيني هم همان نظر مشهور را دارد؛ عدم لولايي، عدم محض نيست که بگوييم لا وجود له، اين اعتباري که مالکين و متعاملين دارند له حظّ من الوجود، خمر را تمليک به ديگري مي کند و مي گويد من تمليک مي کنم، اما اين تمليک لو لا نهي شارع است، له حظّ من الوجود، اين وجود دارد، عدم مضاف به اعتبار اين که اضافه به وجود دارد يک بهره اي از وجود دارد که به همين اندازه مي تواند متعلق حرمت قرار گيرد. لذا اين فرمايش و اشکال امام، اشکال واردي نيست.نقد استاد بر کلام مرحوم نائيني
نتيجه بحث تا اينجا
نظری ثبت نشده است .