موضوع: مکاسب محرمه
تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۷/۵
شماره جلسه : ۱۲
-
فرق تقسیم ثلاثی و خماسی شهید ثانی(ره)
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
ادامه بحث تقسيم مکاسب:
عرض کرديم که در کلمات فقها تقسيمي که براي مکاسب ذکر شده، عمدتاً حول اين دو تقسيم است. برخي تقسيم را به صورت ثلاثي مطرح کرده و گفته اند مکاسب؛ يا مکاسب محرمه است يا مکروهه و يا مباحه، و برخي تقسيم را پنجگانه قرار داده اند که کلمات اين بزرگان و عبارات اينها و مثالهايي که براي اينها بود را بيان کرديم.فرق تقسيم ثلاثي و خماسي شهيد ثاني(ره):
مرحوم شهيد ثاني در کتاب مسالک فرموده اند « کل من التقسيمين حسن ». هر يک از اين دو تقسيم، تقسيم خوبي است، اما احسن همين تقسيمي است که به صورت ثلاثي مطرح کنيم. فرق اصلي بين اين دو تقسيم اين است که اولاً: در تقسيم ثلاثي، تقسيم به اعتبار متعلق کسب است و متعلق کسب يا عين است و يا منفعت و گفته اند که در عين و منفعت مي توانيم حرمت و کراهت و اباحه تصوير کنيم، اما وجوب و استحباب را نمي توانيم تصور کنيم. به اين اعتبار ما ديگر مکاسب واجبه و مستحبه نداريم. اما در تقسيم خماسي و پنجگانه، به اعتبار فعل مکلف است، يعني به اعتبار اينکه کسب، فعلٌ من افعال المکلف ، و فعل مکلف خالي از اين احکام خمسه تکليفيه نيست، لذا به اين احکام خمسه تکليفيه منقسم مي شود. اين يک فرق که در تقسيم ثلاثي به اعتبار ما يکتسب به و متعلق کسب است، اما در تقسيم خماسي به اعتبار فعل مکلف است.کلامي از مرحوم محقق در تقسيم مکاسب:
لکن مرحوم محقق در شرايع بعد از اينکه تقسيم را ثلاثي قرار داده، در شمارش و ذکر مکاسب محرمه مثال زده به: بيع سلاح به اعداء دين آنوقت خود مرحوم محقق اين قيد را ذکر کرده است که اگر کسي اعداء دين اسلحه اي بفروشد براي اينکه آنها را بر دشمني بر دين اعانت کند و يا زمان جنگ است و به اعداء دين اسلحه اي را فروخت، مرحوم محقق اين را جزء مکاسب محرمه قرار داده است، در حالي که اگر اين فرق دوم فرق صحيحي باشد، در اينجا بيع السلاح لاعداء الدين ، وقتي که معنون به اين عنوان مي شود که اعداء دين کمک شوند براي اينکه دين را از بين ببرند اينجا بيع حرام است، اما اگر در يک جا دو گروه کافر، در حال جنگ با هم هستند اگر به يک گروه يا هر دو گروه اسلحه بفروشيد براي اينکه هر دو، بيشتر همديگر را از بين ببرند. آيا هنوز حرام است؟اشکال به فرمايش مرحوم محقق (ره):
اشکالي که در اينجا هست اينکه اگر بگوييم که در تقسيم ثلاثي به اعتبار خود اقتضايي است که ما يکتسب به دارد، اگر اين است پس اين مثال آن را نقض مي کند، « بيع السلاح لاعداء الدين » به اعتبار طواري و عوارض، مختلف مي شود، اگر بفروشيم به قصد اعانت، که کمک شوند و با دين مخالفت کنند، اين حرام مي شود، اگر بفروشيم به قصد اينکه کمک کنيم که خود آنها به جان هم بيفتند اشکالي ندارد. اين يک اشکال.جواب اشکال بر محقق (ره):
و جواب اشکال اين است که اين بيع السلاح مثلا عنوان استطرادي را دارد.اشکال دوم بر محقق (ره):
اشکال دوم اين است که در همان تقسيم ثلاثي، شما براي خمر با قطع نظر از فعل مکلف، نمي توانيد حکمي بيان کنيد. بعبارة اخري اشکال اولي که عرض کرديم اشکال بر فرق دوم بود و جواب داديم. اما اين اشکال دوم، اشکال بر فرق اول است. در فرق اول گفتيم که در تقسيم ثلاثي، محور خود ما يکتسب به است. « ما يکتسب به إمّا عين و إمّا منفعه »، اما در تقسيم خماسي، ملاک فعل مکلف است و فعل مکلف ينقسم الي الاقسام الخمسه . اشکال اين است که در همان تقسيم ثلاثي، ما يکتسب به، بدون فعل مکلف که حکمي ندارد. ما مي گوييم « الخمر حرام » يعني ذات خمر حرام است يا شرب الخمر حرام است؟ شرب الخمر که يک فعلي از افعال مکلف است حرام است. بنابراين اگر بخواهيم خود ما يکتسب به را ملاک و محور قرار دهيم، با قطع نظر از فعل، اينجا اصلا چيزي به نام حرام و مکروه و مباح هم نداريم. اين حرام و مکروه و مباح، به اعتبار فعل مکلف است. شما اگر در تقسيم ثلاثي بگوييد به اعتبار ما يکتسب به ، نه به اعتبار تعلق فعل مکلف، اشکال اين است که همانطوري که مي گوييد واجب و مستحب نداريم، محرّم و مکروه و مباح هم نداريم. اين اشکال اشکالي است که وارد است.جواب از اشکال دوم بر محقق:
ما در اين تقسيم، اگر گفتيم خودمان را محدود به واجب نفسي و حرام نفسي و مستحب نفسي نمي کنيم، بلکه اعم از نفسي و غيري باشد، و همچنين در واجبات، مکاسبي داريم که گاهي اوقات واجب عيني است، فرض کنيد در همان واجبات نظاميه، اگر کسي براي طبابت نباشد و منحصر به يک شخص باشد، اين عنوان واجب عيني را پيدا مي کند، اما اگر افراد ديگري هم باشند، عنوان واجب کفايي را پيدا مي کند، اگر دائره را اعم قرار داديم، يعني اعم از واجب نفسي و غيري، واجب عيني و کفايي، واجب تعييني و تخييري، نتيجه اش اين مي شود که براي همه اينها مثال زياد پيدا مي کنيم و تمام اين امثله اي که در کلمات فقها گفته شده درست است، بعبارة اخري نکته اي که مي خواهم عرض کنم اين است که اگر بخواهيم بگوييم تقسيم، به اعتبار نفسي بودن است، يعني بگوييم مکاسب محرمه اي که حرمت نفسي دارد، بسياري از مثالهايي که فقها زده اند، از دايره خارج مي شود و نمي تواند ديگر مثال باشد، چون خيلي از همان عباراتي که ديروز از فقها خوانديم و مثالهايي که بيان کرديم، اصلا عنوان غيري دارد.
خود مرحوم محقق وقتي در شرائع، مکاسب را سه قسم مي کند، مکاسب محرمه، مکروهه و مباحه، آنگاه مکاسب محرمه را پنج قسمت مي کند؛ قسم اول: الاعيان النجس کالخمر . قسم دوم: ما يحرم لتحريم ما قُصِد به، آنچه که به خاطر قصدي که به آن مي شود حرام است، مثل آلات لهو. قسم سوم: ما لا ينتفع به کالمسوخ، آن حيواناتي که مسخ شده اند، آنچه که نفعي براي انسان ندارد، اين هم جزو مکاسب محرمه قرار داده شده است. اين ما لا ينتفع به به اعتبار ذاتش، جزو مکاسب محرمه نشده است، بلکه چون انسان انتفاعي به آن نمي برد و نفعي براي انسان ندارد حرام است. حتي در آلات لهو هم چون ما قُصِد به، عبارت از فساد است، آلات لهو با مقصود از آن که عبارت از فساد است حرام مي شود. عرض ما اين است که اگر بخواهيم اين مکاسب محرمه را فقط براي حرمت نفسي بيان کنيم، اما آنجايي که مقدمه براي حرام ديگري مي شود اين جا خارج باشد، خيلي از موارد و مثال هاي ديگري که مرحوم محقق و علامه و سلّار در کتاب مراسم بيان کرده اند، اينها بايد از محل نزاع خارج شود، در حالي که اينها داخل در محل نزاع است اين يک مطلب.
فرق اينکه واجب نفسي مراد باشد يا واجب غيري:
جمع بندي و نتيجه بحث تقسيم مکاسب:
جمع بندي که در اينجا مي شود، کسب يا به اعتبار ما يکتسب به است، يا به اعتبار انه فعل من افعال المکلف ، آنوقت به اعتبار ما يکتسب به ، حکمش مشخص است، که يا عين است و يا منفعت که به سه قسم تقسيم مي شود، اما اگر کسب را به اعتبار فعل من افعال المکلف در نظر گرفتيم اينجا دو صورت دارد؛ يا اين فعل با قطع نظر از هر عارضي است، بگوييم کسي صبح بلند مي شود که برود در مغازه کار کند، کاري نداريم که کسبي که انجام مي دهد سبب مي شود که زندگي خودش و عيالش محفوظ بماند، قوت آنها را تامين مي کند، اين يک. دوم: اکتساب با توجه به اين عناوين، که اکتساب با توجه به اين عناوين، همان احکام خمسه را پيدا مي کند، اگر کسي کار کند و پول براي قوت خودش و عيالش بدست آورد، واجب است، براي توسعه در زندگي کار کند، مستحب است و براي فساد کار کند، حرام است.حکم اکتساب محض:
اما اين نکته اي که بايد عرض کنيم اين است که آيا اکتساب من حيث هو اکتساب، يعني برود کار کند و اصلا هيچ عناوين عارضي در کار نباشد، از عبارات فقهاء استفاده مي شود که خودش في نفسه حکم مباح را دارد. کسي در مغازه کار کند و نه غايت وجوبي دارد و نه تحريمي و نه استحبابي. از عبارت فقهاء استفاده مي شود که اين مثل خوردن آب، مباح است.نظر استاد:
نظری ثبت نشده است .