درس بعد

مكاسب محرمه / نوع اول: حرمت معاوضه بر عین نجس

درس قبل

مكاسب محرمه / نوع اول: حرمت معاوضه بر عین نجس

درس بعد

درس قبل

موضوع: مکاسب محرمه


تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۹/۳۰


شماره جلسه : ۳۹

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • معنای عسیب الفحل و فرق آن با منی

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


مباحث مسأله چهارم

عرض کرديم که مرحوم شيخ(أعلي الله مقامه الشريف) در مسأله چهارم، سه مطلب را مورد بحث قرار مي دهند؛ مطلب اول بيع المني قبل الاستقرار في الرحم، مطلب دوم بيع المني بعد الاستقرار في الرحم و مطلب سوم بحث عسيب فحل است.


بحث صورت سوم: عسيب الفحل

در ادامه بحث مرحوم شيخ مي فرمايد «وقد ذکر العلامة من المحرمات بيع عسيب  الفحل و هو ماء قبل الاستقرار في الرحم کما أنّ الملاقيح هو ماؤه بعد الاستقرار کما في جامع المقاصد، و عن غيره، و علّل في الغنية بطلان بيع ما في أصلاب الفحول: بالجهالة و عدم القدرة علي التسليم»، بايد ببينيم فرق بين صورت سوم با صورت اول و دوم چيست؟ ابتدا بايد معناي لغوي که براي اين فرد سوم ذکر شده را بررسي کرد تا فرقش روشن شود.


معناي عسيب الفحل

براي عسيب الفحل چهار معنا در لغت ذکر شده؛ يک : به معناي خود طروقة است که به معناي جماع و اجتماع است. در زمان قديم اين طور مرسوم بوده و شايد حالا هم باشد که افرادي که داراي حيوان ماده بودند مي رفتند حيوان نر را اجاره مي کردند براي احبال، براي اينکه اين حيوان نر با حيوان ماده اجتماع پيدا کند و از اين طريق ولدي براي حيوان ماده درست شود. حال بگوييم عسيب الفحل خود اين طروقه است، يعني براي اينکه اين حيوان نر با حيوان ماده طروقه داشته باشد.

دوم : ماء الفحل في الأصلاب آن نطفه اي که در صلب مذکر وجود دارد عسيب الفحل به معناي همان نطفه و همان ماء است. معناي سوم : اجرت ضراب است اجرت براي اين اجتماع. معناي چهارم : أعطاه الکراء علي الضِراب. اين معاني مختلفي است که براي عسيب الفحل ذکر شده. در کتاب تاج العروس دارد «العسب: ضراب الفحل و طرقه» طرق به معناي اجتماع است به معناي «ماؤه و نسله»، اين تعبير که داريم کسي مي خواهد کسي را نفرين کند مي گويد قطع الله عسبه يعني ماؤه و نسله در بعضي از لغات آمده «العسب الولد العسبة أعطاه الکراء»، به معناي کرايه دادن علي الضراب وهو اسم للکراء الذي يوخذ علي ضرب الفحل عسب الفحل عن ناقة يعسبها عسب اذا طرقها، وقتي مي گويند که فحلي با ناقه اي - ناقه، شتر ماده را مي گويند - جماع مي کند. اينها بعضي از معاني لغويه اي است که براي عسب ذکر شده اجمالش اين است که عسب الفحل يا عسيب الفحول همان مائي است که در صلب مذکر وجود دارد.


فرق ميان عسيب الفحل با مني

در بحث بيع المني گفتيم که در مني معناي اراقه اشراب شده، يعني وقتي که «يخرج من المخرج و يراق» يعني بر ريخته شدن صدق مني مي کند، تا مادامي که در صلب مذکر است به عسيب الفحول تعبير مي کنند، وقتي در رحم مونث ريخته شد از آن به ملاقيح تعبير مي کنند که از همان لقاح است. نطفه سه مرحله دارد؛ اول: زماني که در صلب است و بيرون نيامده، دوم: زماني که بيرون مي آيد ولي در رحم ديگري استقرار ندارد که از آن تعبير به مني مي شود، سوم: زماني که بيرون مي آيد و در رحم ديگري استقرار پيدا مي کند که از آن تعبير به مضامين يا ملاقيح مي شود.

ما بحث بيع مني و بيع ملاقيح را ديروز بيان کرديم و اجمال بحث اين شد که مرحوم شيخ انصاري(قدس سره) بيشتر مي خواهند روي نجاست تکيه کنند، چون اين نجس است بگوييم بيعش محرم است. گفتيم نه، نجاست مانع از صحت و جواز معامله نمي شود. بحث را امروز در همين عسيب الفحول متمرکز مي کنيم که مرحوم علامه يکي از مکاسب محرمه را بيع عسيب الفحل قرار داده است ببينيم که دليل مرحوم علامه چيست؟ در اينجا بر خلاف خود مني و ملاقيح ما در خصوص عسيب الفحل روايات متعدد داريم که بايد اين روايات مطرح شود.


حکم بيع نطفه از نظر قاعده

اما قبل از اينکه اين روايات مطرح شود، از نظر قاعده، آيا بيع و اجاره اين آبي که تعبير به نطفه مي کنيم، نطفه اي که در صلب مذکر و فحل وجود دارد، جايز است يا جايز نيست؟ از نظر قاعده، دو مطلب - که اين دو مطلب را در بحث ديروز هم مطرح کرديم - ذکر کرده اند، يکي مسأله جهالت است و دوم مسأله عدم القدرة است. برخي روي مسأله جهالت و عدم القدرة گفته اند عسيب الفحل يعني مائي که در صلب مذکر وجود دارد قبل از خروج از صلب او مجهول است، يعني ما نمي دانيم اين چقدر است آيا از اين ماء ولد متولد مي شود يا نه؟ حالا که براي ما مجهول است در معامله بايد عوضين معلوم شود، در هر معامله اي عوض و معوض و ثمن مثمن بايد مشخص باشد، مائي که در صلب حيوان يا انسان است نمي دانيم اين به چه نحو و کيفيتي است، و ولد از آن متولد مي شود يا نه؟ لذا براي ما عوض و معوض مجهول است.


فرمايش آية الله خوئي(ره)

اينجا مرحوم آقاي خوئي(قدس سره) بياني دارند - که تحقيق اين بيان بايد در شرائط العوضين مطرح شود - ايشان مي فرمايند ما يک نصي و يا اجماعي بر اين که در معامله بايد عوضين معامله معلوم شود نداريم، آنچه که داريم اين است که نبايد غرر در بين باشد. اينجا با همين نفس طروقه، غرر از بين مي رود، شخص بگويد من ماء الفحل اين حيوان را مي فروشم، به اين نحو که بيايد و طروقه با اين حيوان ماده داشته باشد، اين اولاً.

ثانياً: نکته اي که وجود دارد اين است که از نظر عقلائي باز هم معلوميّة کل شئ بحسبه، الان فحلي که تا بحال از آن بچه هايي متولد شده اند يعني صاحب حيوان مي داند که اين فحلش نطفه اي در صلبش دارد و قابليت اين را دارد که اگر با حيوان ماده اجتماع پيدا کند او را احبال و صاحب حمل کند، از نظر عقلا همين مقدار معلوميت کافي است، يعني همين مقدار که اين فحل قادر علي الاجتماع، همين مقدار ماء الفحلش معلوم است، در هر چيزي معلوميت به اين نيست که دقيقاً براي طرفين مشهود و مشخص باشد، مثل درختي که ميوه مي دهد، شما درختي را که ميوه نداده ميوه هاي امسالش را الان کرايه مي دهيد، اما چون از نظر عقلائي معلوميت در درخت همين است که اگر درختي در سال قبل ميوه داده عادتاً سالهاي بعد هم اين درختان اين ميوه را دارد، عين ثمره در باب درخت را بايد در مسأله ماء الفحل ارائه کنيم. اين نکته مهمي است که ما بعداً - يعني از روز شنبه - بحثي را به مناسبت مي خواهيم مطرح کنيم چون يکي از مسائل مستحدثه بحث تلقيح مصنوعي است که امروز در زمان ما خيلي رايج شده است و اين بحث چون بحث مفيد و مورد سوال است صور متعدد دارد شايد بيش از ده صورت مسأله داشته باشد.

نکته «معلومية کل شيء بحسبه» نکته مهمي است، همان طوري که ما مي گوييم «تسليم کل شيء بحسبه»، «معلومية کل شيء بحسبه» در درخت با اينکه الان ميوه اش نيامده ميوه هاي يکساله اين درخت را اجاره مي دهيد، در حيوان نر هم مي شود گفت که ماء الفحل اين را اجاره بدهيم. البته از حيث بيعش هيچ بحثي نيست امّا يک اشکال ديگر از حيث اجاره وجود دارد، اجاره را مي گويند در جايي است که عين مال باقي بماند، اگر ماء الفحل را اجاره داديد عينش باقي نمي ماند. نظير اين اشکال در اثمار درختان هم هست، ثمره درخت را وقتي اجاره مي دهيد عين مال هم از بين مي رود در حالي که در اجاره شرط اين است که عين باقي بماند.


مشکل عدم قدرت بر تسليم

از نظر عدم قدرت بر تسليم، باز هم «تسليم کل شيء بحسبه» همين که مالک حيوان نر، حيوان نر را در اختيار مالک حيوان ماده قرار دهد و اينها را براي طروقه به يکديگر نزديک کند، همين مقدار مي شود تسليم و تسليم کل شيء بحسبه . بنابراين در اين مسأله يعني اينکه بگوييم قدرت بر تسليم نداريم اينجا هم قدرت بر تسليم موجود است و هيچ مشکلي از اين جهت بوجود نمي آيد. اين از نظر قاعده. پس از نظر قاعده فقط از راه مسأله جهالت و عدم قدرت بر تسليم مسأله مشکل بود که آن را حل کرديم و روشن شد که از اين جهت اشکالي ندارد.


حکم بيع نطفه از نظر روايات

اما از باب روايات. رواياتي که در باب عسيب الفحل است دو طايفه است. يک طايفه روايات مانعه است و يک طايفه هم روايات مجوزه است. روايات اين دو طايفه را بخوانيم، بعد براي جمع بين اين روايات يک طرقي ذکر شده است. اين روايات غالباً در ج 17 وسائل ذکر شده است. مجموعاً روايات مانعه و روايات مجوزه حدود 10 الي 12 روايت است.


روايات ناهيه: اولين روايت

اولين روايت: «ان رسول الله ص نهي عن خصال تسعه عن عسيب الدابه يعني کسب الفحل و عن خاتم الذهب و عن لبوس ثياب القسي» پيامبر از نه صفت نهي کردند، يکي از آنها کسب فحل است يعني کسي که معامله اش همين باشد که برود ماء الفحل را براي طروقه بفروشد، و از انگشتر طلا و از لباس و پوشيدن لباس اهل قسوت، اين ثياب القسي يعني کساني که صاحب قسوت هستند، گفته اند يک نوع ثيابي است که در شام دوخته مي شود ثياب ينسج بالشام ، کاري به آن جهت نداريم، علي اي حال پيامبر از کسب فحل نهي کردند و نهي هم ظهور در حرمت دارد، پس پيامبر از فروختن ماء الفحل منع کردند. اين روايت سندش ضعيف است در آن ابي الخطاب راشد منقري و أبي العروبة است. از اين جهت روايت ضعيف است.


روايت دوّم

روايت دوم: روايت مرسله اي است که از عسيب فحل نهي کرده است. اينجا در اين روايت عسيب الفحل را به اجرت ضراب معنا کرده است. اجر ضراب يعني اجري که مالک فحل مي گيرد در مقابل اينکه حيوان نرش ضراب انجام دهد.


روايت سوّم

روايت سوم که باز هم از جعفريات است که اين کتاب جعفريات به خاطر جهالتش، رواياتش قابل اعتنا نيست «عن علي(عليه السلام) انه قال من السحت ثمن اللقاح و عسيب الفحل و جلود السباع» از مال هاي حرام يعني از مالهايي که عنوان مال حرام را دارد ثمن لقاح و ثمن اسب فحل و ثمن جلود السباع است. باز هم قريب به آن روايت که پيامبر از بيع عسيب الفحل منع فرموده اند چند روايت ديگر داريم، در بعضي از روايات دارد پيامبر «نهي عن عسب التيس» که جمع آن تيوس يا اتياس است، تيس همان مذکر را مي گويند. اين روايات مانعه و ناهيه اکثرا روايات ضعيف است. يعني در اين روايات مانعه شايد يک روايت معتبر هم نداشته باشيم، ولي چون تعدادش زياد است به حدي است که ما يک تواتر اجمالي را در اينجا مي توانيم ادعا کنيم. در کتب اهل سنت هم در اين مسأله عسيب الفحل روايات زياد داريم. بنابراين هم در کتب ما آمده و هم در کتب عامه آمده، متعدد هم آمده است، براي انسان اطمينان حاصل مي شود که اين روايات تواتر اجمالي دارد، يعني لااقل يکي از اينها از پيامبر آورده شده.


روايات مجوزه: اولين روايت

اما در مقابل، روايات مجوزه است. در روايات مجوزه روايت حنان بن سدير است «قال دخلنا ابي عبدالله(عليه السلام) ومعنا فرقد الحجام فقال له ان لي تيساً أکريه، فما تقول في کسبه» مي گويد داخل شديم بر امام صادق همراه ما فرقد الحجام هم بود، ظاهراً فرقد الحجام آن شاخي باشد که حجام ها با آن حجامت مي کنند، به حضرت عرض شد «ان لي تيس اکريه» من يک حيوان مذکري دارم که آن را کرايه مي دهم «فما تقول في کسبه»، وقتي مي گويد کرايه اش مي دهم نه براي اينکه سوارش شوند و بار ببرند، نه، اصلاً اين را کرايه مي دهم براي اينکه صاحب حيوان ماده اي اين را ببرد براي حمل و احبال، او «قال(عليه السلام) کل من کسبه» از اين کسبش بخور «فان لک حلال» اين براي تو حلال است. البته اين روايت را بعضي ها فرموده اند چون در آن سهل بن زياد وجود دارد، به اعتبار سهل بن زياد سند روايت را تضعيف کردند. ما در يکي از بحث هاي قواعد فقهيه مان يا در بحث اجتهاد و تقليد به  يک مناسبتي گفته ايم که بزرگان و محدثين روايات زيادي را از سهل بن زياد نقل کرده اند، ما اگر بخواهيم سهل بن زياد را تضعيف کنيم روايات زيادي از گردونه استدلال خارج مي شود، در ذهن بنده است که او را توثيق کرديم و گفتيم رواياتش معتبر است.


روايت دوم

اما در اينجا يک روايت موثقه بلکه صحيحه هم داريم «معاويه بن عمار عن ابي عبدالله(عليه السلام) في حديث قال قلت له اجر التيوس» اجري که از راه تيوس بدست مي آيد چطور است؟ «قال ان کانت العرب لتعاير به» حضرت فرمودند: ولو اينکه عرب اين را نمي پسندد اما «ولا بأس» اشکالي ندارد. دو طايفه روايات داريم روايات مانعه و مجوزه. حالا جمع بين او دو چيست؟ دو سه طريق براي اين جمع ذکر شده که شما اين روايات را ببينيد تا شنبه.

و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین.

برچسب ها :

عسیب الفحل معناي عسيب الفحل فرق ميان عسيب الفحل با مني ملاقيح حکم بيع نطفه از نظر قاعده معلومية کل شيء بحسبه مشروطیت باقی ماندن عین در اجاره تسليم کل شيء بحسبه بيع نطفه از نظر روايات سهل بن زياد

نظری ثبت نشده است .