موضوع: مکاسب محرمه
تاریخ جلسه : ۱۳۸۵/۲/۱۰
شماره جلسه : ۷۷
-
تفصیل مرحوم امام در باب علم اجمالی
-
نظر ميرزای شيرازی در مورد بیع میته مختلط با مذکی
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
خلاصه فرمايش مرحوم خوئي(ره)
فرمايش مرحوم آقاي خويي را عرض کرديم. نظر شريف ايشان اين شد که در جايي که ميته مختلط به مذکي است، بيع آن به شخص واحد علي القاعده صحيح نيست، اما اگر به شخصين باشد و يکي را به يک نفر و ديگري را به شخص دوم بفروشيم، علم اجمالي در اينجا مانعيت ندارد.طرح اشکال
تفصيل مرحوم امام(ره) در باب علم اجمالي
فرق صورت اول با دوم در فرمايش امام(ره)
در صورت اول که ما علم به يک اراده فعليه اجمالي داريم، خود شارع هم نمي تواند نسبت به احد الطرفين ترخيصي داشته باشد، اما در مورد دوم مي توانيم بگوييم شارع مي تواند با يک دليل ديگري بگويد اگر ميته اي با مذکي مشتبه شد هر دو طرف را مرتکب شو، يا يکي از اين دو طرف را مي تواني مرتکب شوي، و با ورود ترخيص نسبت به احد الطرفين، مسئله تناقض در اراده مولي جريان ندارد. و بعد مي فرمايند اگر علم اجمالي از نوع دوم باشد که غالب موارد اينچنين است، دليلي هست که دلالت بر ترخيص دارد، مثلاً اصالة الحل را داريد و در اين مورد شک مي کنيد که حلال است يا حرام، در اينجا مي توانيم به اصالة الحل که دليل بر ترخيص است عمل کنيم و مي فرمايند نمي توانيد اين را ترک کنيد. اين بياني است که نمي خواهيم وارد شويم که آيا مبناي اصولي ايشان درست است يا نه؟ارتکاب يکي از دو طرف علم اجمالي تخييراً و ترک ديگري
مطلب ديگر اين است که برخي از بزرگان در اطراف علم اجمالي ارتکاب احد الاطراف را جايز مي دانند و مي گويند يکي از دو طرف را تخييراً مرتکب شويد و طرف ديگر را به عنوان بدل از حرام واقعي کنار بگذاريد. نکته اي که وجود دارد اين است که مي گويند اصالة الحل در يکي از اين دو طرف تخييرا جريان پيدا مي کند و مي توانيد مرتکب احد الاطراف شويد. اما مدعي اين است که با اصالة الحل فقط مي توانيد يکي از دو طرف را اکل کنيد و متعلق براي اکل قرار دهيد، اما مصحح براي بيع نيست. مي خواهيم ببينيم آيا اين حرف درست است يا نه؟ - چهار چوب بحث را تکرار مي کنيم که از حيث قواعد بحث مي کنيم -. يکي از مباني ديگر در علم اجمالي اين است که احد الاطراف را مي توانيد تخييرا استفاده کنيد، حالا که جواز الاکل در آن ثابت است آيا با جواز الاکل همان طرف را مي توانيم بفروشيم؟ الان ميته مختلط به مذکي است و بايع روي اين مبني که احد الاطراف تخييراً مانعي ندارد يکي را انتخاب کرد، و مسلّم جواز الاکل براي اين دارد، آيا مي توانيد اين را که اختيار کرده بفروشد يا نه؟نظر مرحوم ميرزا محمد تقي شيرازي
مرحوم ميرزا محمد تقي شيرازي - که يکي از حواشي دقيق مکاسب مربوط به ايشان است - در اينجا اين نظر را دارند که اگر احدهما را تخييرا انتخاب کرد، فقط اصالة الحل، جواز الاکل را اثبات مي کند، اما جواز البيع و صحت البيع را اثبات نمي کند. فرموده اند موضوع بيع، مذکّاي واقعي است، وقتي مي گوييم بيع ميته باطل است و ثمن الميته سحت ، نتيجه اين مي شود که جواز و صحت بيع در مذکاي واقعي است و ما با اصالة الحل نمي توانيم بفهميم اين مذکي، واقعي است. و اما اينکه هذا مذکي و اين مذکي واقعي است براي ما صحت البيع را اثبات نمي کند تشبيه کرده اند به اينکه اگر در مالي شک داريم که براي خودمان است يا براي ديگري؟ اينجا جواز الاکل دارد، اما فرموده اند جواز البيع ندارد، چون موضوع جواز البيع، ملکيت است و اينجا احراز ملکيت نشده است، چرا که اين نمي داند که ملکش هست يا نه؟ لذا اين تفصيل را مرحوم ميرزا محمد تقي شيرازي داده اند.جواب امام(ره) به مرحوم شيرازي
نکته اي را امام(ره) در جواب ايشان دارند با «بل يمکن أن يقال» فرموده اند، که اگر کسي مبنايش اين شد که در مشتبهين، اکل احدهما جايز است، روي اين مبنا که مبناي غير مشهور است، اين جواز الاکل کشف از اين مي کند که شارع ملکيت را براي اين مورد پذيرفته است، ولو ملکيت، ملکيت ظاهريه باشد. يک بيان ديگري دارند که فرموده اند ماليت ميته يک ماليت عقلائيه است، آنجايي که شارع بگويد اين ماليت را قبول ندارم ماليت از بين مي رود. اگر در مشتبهين شارع اکل احد الاطراف را اجازه داد، معنايش اين است که شارع اين ماليت و ملکيت را رد نفرموده و همين احد الاطراف را که اختيار کرده مي تواند متعلق بيع قرار دهد. يک مطلب ديگري هم در کتاب مکاسب محرمه امام وجود دارد که ملاحظه بفرماييد.خلاصه بحث علي القاعدة
نظری ثبت نشده است .