موضوع: مکاسب محرمه
تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۹/۲۶
شماره جلسه : ۳۵
-
جمع دوم و سوم و چهارم میان روایات مانعه و روایات مجوزه در بیع عذره
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
بررسي جمع شيخ طوسي بين دو روايت
در جمع بين آن دو روايت، مطالبي که بايد عنوان مي شد مطرح شد و اين نکته باقي ماند که مرحوم شيخ طوسي(أعلي الله مقامه الشريف) روايت موثقه سماعه را شاهدي براي جمع خودشان قرار دادند، در حالي که اشکال اين است که اين روايت سماعه بر فرض اينکه يک روايت واحده باشد و راوي جمع بين الروايتين نکرده باشد و بر فرض اينکه امام در مجلس واحدي به يک مخاطب واحد هم فرموده باشد «حرام بيعها و ثمنها» و هم فرموده باشد «لا بأس ببيع العذرة» نتيجه مي گيريم که بالاخره جمع دلالي بين اين دو وجود دارد، يعني روايت سماعه بر اصل وجود جمع دلالي بين الروايتين دلالت دارد، اما اينکه اين جمع حتما بايد جمع شيخ طوسي باشد از کجاي روايت سماعه فهميده مي شود؟ بنابر اين شيخ طوسي که جمع کرده اند و ما گفتيم اين جمع جمع تبرعي است و قابل قبول نيست و اين روايت سماعه را هم شاهد قرار داده اند، ملاحظه مي فرماييد که اين روايت شاهد بر اصل وجود يک جمع دلالي است اما اينکه اين جمع دلالي حتماً اين جمعي است که شيخ فرموده که بگوييم «حرام» يعني بيع عذره انسان و «لا بأس» يعني عذره غير انسان، اين از کجاي روايت سماعه فهميده مي شود ؟ اين هم نکته اي که باقي مانده بود.طريقه دوم براي جمع بين دو روايت
راه دوم در جمع بين الروايتين راهي است که مرحوم سبزواري در کفايه الاحکام بيان کرده اند و مجلسي اول و مجلسي دوم هم احتمال اين را داده اند، و آن اين است که فرموده اند «ويمکن الجمع بحمل الاول علي الکراهية و الثاني علي الجواز»، بگوييم در «ثمن العذرة من السحت» سحت را حمل بر کراهت کنيم، «لا بأس ببيع العذرة» اين را حمل بر جواز کنيم، بعد خود صاحب کفايه الاحکام (مرحوم سبزواري) فرموده «ولا اعلم به قائلا» قائلي به اين قول پيدا نکردم.اشکال بر جمع دوّم
مرحوم شيخ انصاري در مکاسب فرموده اند «وفيه ما لا يخفي من البعد» فرموده اند اين جمع هم يک جمع بعيدي است. در اين که وجه بعد چيست مطالب مختلفي بيان مي شود؛تقريب وجه بُعد
يک مطلب اين است که جمع فرع بر تکافؤ است، يعني زماني ما دو دليل را جمع دلالي مي کنيم که اين دو دليل از هر جهت با يکديگر تکافؤ و تساوي داشته باشند، در حالي که اينجا روايت جواز با روايت اولي که روايت منع است تکافؤ ندارد، زيرا اجماع مويد روايت منع است، شهرت مويد آن است، ادله عامه مويد روايت منع است، لذا تکافؤ ندارند. اين بيان بياني است که مرحوم ما مقاني در حاشيه مکاسب بيان کرده اند.اشکال بر تقريب وجه بُعد
نتيجه بررسي جمع دوّم
بنابراين اين بيان درست نيست، يعني اين جمع که ما سحت را حمل بر کراهت کنيم جمع درستي نيست. علاوه اگر در ذهن شريفتان باشد در رواياتي که دلالت بر منع مي کرد يک روايت يعقوب بن شعيب داشتيم که کلمه سحت داشت، اما يک روايت هم از دعائم الاسلام خوانديم که کلمه حرام داشت و حرام را نمي شود حمل بر مکروه کرد. اگر بگوييم در لفظ سحت احتمال حمل آن بر کراهت وجود دارد اما لفظ حرام را ديگر نمي توانيم حمل بر مکروه کنيم.جمع سوّم
جمع سوم جمعي است که مرحوم مجلسی در کتاب ملاذ الاخيار آورده، در اين کتاب مجلسي نقل مي کند - چون ملاذ الاخيار براي فرزند مرحوم مجلسي، صاحب بحار الانوار است مي گويد - در ج 10، ص 379 «قال الوالد العلامة يمکن حمل عدم الجواز علي بلاد لا ينتفع بها فيها» بگوييم که آن روايتي که مي گويد «ثمن العذرة من السحت» مربوط به آن بلادي بوده که عذره، منفعت محلله عقلائيه در آن بلاد نداشته است. اما روايت جواز «لا بأس ببيع العذرة» را حمل کنيم بر آن بلادي که ينتفع بها. آيا اين جمع درست است يا نه؟ مرحوم شيخ انصاري در مکاسب فرموده اين جمع هم از نظر استبعاد مانند جمع قبلي است، اما وجه استبعاد را بيان نکرده اند.بيان مرحوم ايرواني و خوئي(ره) از اشکال جمع سوّم
اشکال آية الله فاضل(حفظه الله) بر جمع سوّم
يک نکته دومي هم در رد اين جمع، والد معظم ما فرموده اند و آن اين است که اين جمع با حکم وضعي تناسب دارد، بگوييم «ثمن العذرة من السحت» مربوط به بلادي است که لاينتفع ، و «لا بأس ببيع العذرة» مربوط به بلادي است که ينتفع ، اين مربوط به حکم وضعي است، در حکم وضعي مي گوييم اگر چيزي که مي فروشيد ماليت دارد و ينتفع بها صحيح است، و اگر ماليت ندارد باطل است، در حالي که ما ترديدي نداريم که سحت دلالت بر حکم تکليفي دارد. اگر اين دو روايت فقط حکم وضعي را بيان مي کرد اين جمع، جمع درستي بود در حالي که مي دانيم دلالت بر حکم تکليفي دارد.اشکال سوّم بر جمع سوّم
اشکال سوم به اين جمع اين است که اين جمع اصلاً با مورد اين روايات سازگاري ندارد. براي اينکه در روايت سماعه که هر دو آمده هم «حرام بيعها» و هم «لا بأس ببيع العذرة» آنجا سائل از امام چه سوالي کرده است؟ سائل مي گويد «اني ابيع العذرة» مي گويد من شغلم عذره فروشي است، پس معلوم مي شود در آن شهر و آن فضايي که امام صادق(ع) جواب را داده اند عذره فروشي شغل سائل بوده و قابليت انتفاع هم داشته است مع ذلک فرموده «حرام بيعها و ثمنها». اين سه اشکال مهمي که دراينجا وجود دارد.جمع چهارم
جمع چهارم را هم مجلسي اول احتمال داده اين است که «ثمن العذرة من السحت» را حمل بر تقيه کنيم چرا؟ اکثر علماي عامه، مالکيه، شافعيه، حنبليه، اينها همه مي گويند که بيع نجس مطلقا حرام است. ابو حنيفه مي گويد عذره بيعش باطل و حرام است مگر اينکه عذره را مقداري با خاک و تراب خالص مخلوط کنند. پس چون علماي عامه اجماع دارند که بيع النجس يعني بيع عذره خالص حرام است، روايت منع را حمل بر تقيه کنيم و روايت جواز را مخالف با عامه بدانيم و بگوييم بايد روايت عامه اخذ شود.اشکال بر جمع چهارم
نظری ثبت نشده است .