موضوع: مکاسب محرمه
تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۶/۲۷
شماره جلسه : ۶
-
بررسی روایت فقه الرضا
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
بررسي روايت فقه الرضا:
تذکر يک مطلب
قبل از اين که سند اين روايت را بررسي کنيم، نکته اي قابل ذکر است که اين روايت به ظن خيلي قوي، اصطياد و اقتباسي از همان روايت تحف العقول است، که قبلاً آن را بحث کرديم، فارق بين اين روايت و روايت تحف العقول، فقط در همين ضابطه اي است که در آخر اين روايت آمده است «ضارّ للجسم وفساد للنفس»، با قطع نظر از اين ضابطه، انسان ظن متآخم به علم دارد که اين روايت، روايت جديدي نيست، همان مطلبي است که در روايت تحف العقول آمده، و اگر براي انسان چنين ظني حاصل شد، اگر سند روايت هم درست باشد، اين روايت نمي تواند به عنوان روايت دوم، براي فقيه مورد استدلال باشد، بلکه اين همان روايت است و نمي تواند يک حجت و دليل دوم باشد.دو بحث عمده در روايت
بحث اول: منابع فقه الرضا
بحث دوّم: خصوصيات فقه الرضا
بحث سوّم: اعتمادکنندگان بر فقه الرضا
پس تاريخچه را گفتيم، بعضي از خصوصيات کتاب را هم گفتيم، افرادي را که به اين کتاب عمل کرده اند را بيان کرديم. اکنون که اين سه نکته روشن شد، بالاخره اين کتاب از کيست؟ در اين که مؤلف اين کتاب کيست، سه نظريه بين علما وجود دارد: نظريه اول اين است که افرادي مثل صدوقين و مجلسيّين مي گويند: اين کتاب تأليف خود امام علي ابن موسي الرضا(ع) است و ممکن است بعضي ها را خود حضرت به خط مبارک خويش نوشته اند و بعضي از قسمت هاي آن را فرموده اند ديگري نوشته، اما تأليف خود حضرت مي باشد. قول دوم اين است که اين کتاب، همان کتاب شرايع علي بن بابويه است. قول سوم اين است که شخصي هست به نام محمد بن علي شلمغاني، معروف به ابن ابي عزاقر يا عزافر، اين محمد بن علي شلمغاني، کتابي به نام کتاب التکليف دارد، مي گويند اين فقه الرضا، همان کتاب التکليف محمد بن علي شلمغاني مي باشد. اين سه نظريه که مرحوم سيد حسن صدر، صاحب کتاب تأسيس الشيعه اين قول سوم را اختيار کرده.
قول اول در مؤلف کتاب
اجمالاً بعضي از نکات اين اقوال را عرض کنيم: اما قول اول: قول اول اين است که بگوييم اين کتاب، تأليف علي بن موسي الرضا(ع) است، چرا؟ براي اين که قاضي اميرحسين که يک مرد ثقة، محدّث و عالم بوده، شهادت داده به اين که اين کتاب را قمي ها نزد من آوردند و اين کتاب مال علي ابن موسي الرضا(ع) است. قاضي امير حسين به مرحوم مجلسي گفته، در اين کتاب هم خط امام(ع) وجود دارد و هم خطوطي از اجازات علما، در زمان قديم چنين بوده که هر عالمي به شاگرد خودش اجازه مي داد کتاب هاي روايي را براي ديگري نقل کند، اکنون اين طور بگوييم که: قاضي اميرحسين از اين خط و خطوطي که در کتاب بوده يا از راه هاي ديگر، علم پيدا کرده به اين که اين کتاب مال امام(ع) است و شهادت داده به اين که «هذا الکتاب لعلي بن موسي الرضا(ع)»، اگر ادله حجيه خبر واحد شامل اين شود، اين خبر حجت مي شود، وقتي حجت شد پس بگوئيم که اين کتاب، مال حضرت بوده.نقد قول اول:
جواب اين است که، اولاً: اينجا يک اشتباهي مرحوم حاجي نوري در مستدرک کرده، ما وقتي به عبارت مجلسي اول در روضة المتقين مراجعه مي کنيم، اين طور نيست که قاضي بگويد آن دو نفر قمي ها آمدند شهادت دادند، بلکه مي گويد دو نفر از قم آمدند و کتاب را آوردند، اما ندارد که اين دو نفر شهادت دادند به اين که اين کتاب مال علي بن موسي الرضا(ع) است. ثانياً: آن دو نفر که بودند و چه گفتند؟ آن دو نفر گفتند اين کتاب از آباء ما به دست ما رسيده است. آباء اينها چه کساني هستند؟ موثق بودند يا موثق نبودند؟ خود آن دو نفر چطور؟ البته در مورد آن دو نفر خود قاضي اميرحسين مي گويد: شيخين ثقتين، سلّمنا که آن دو نفر خودشان موثّق بودند، اما آبائشان چطور؟ قاضي آنها را که نمي شناخته و اينها از آن آباء نقل مي کنند، بنابراين به اعتبار اين که اينجا بيّنه هم بوده، نمي توانيم اعتماد کنيم.
احتمال وثوق به صدور کتاب
نکته اي که وجود دارد اين است که در اين کتاب يک عباراتي وجود دارد که ممکن است بگوئيم آن عبارات براي ما اطمينان مي آورد که اين کتاب از امام(ع) است، چرا؟ در اول کتاب مي گويد: «يقول عبدالله علي بن موسي الرضا»، در بعضي از تعابير دارد «نحن معاشر اهل البيت»، در بعضي از جاها دارد «امرني ابي» که اشاره مي کند به امام کاظم(ع)، تعبير به عالم مي آورد، چون امام کاظم(ع) معروف به عالم بوده، در بعضي از تعابير دارد «جدنا امير المؤمنين(ع)» تعبير به جدنا دارد، آيا اين تعابيري که در کتاب وجود دارد «يقول عبد الله علي ابن موسي الرضا» «جدنا» «معاشر اهل البيت» ، نمي تواند قرينه باشد که اين کتاب مربوط به امام(ع) است؟ردّ احتمال وثوق به صدور
وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُه.
نظری ثبت نشده است .