درس بعد

مكاسب محرمه / ميته

درس قبل

مكاسب محرمه / ميته

درس بعد

درس قبل

موضوع: مکاسب محرمه


تاریخ جلسه : ۱۳۸۵/۲/۳


شماره جلسه : ۷۲

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • تعارض بین روایات و دو طریقه حل تعارض

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


چکيده بحث گذشته

عرض کرديم رواياتي که در مانحن فيه وجود دارد دو دسته است؛ برخي از روايات مانعه است و برخي از روايات مجوّزه است. در اينجا ولو اينکه در روايات مانعه مشکل سندي داريم؛ مثلا در صحيح بزنطي عرض کرديم که سند ابن ادريس به بزنطي سند روشني نيست، اما گفتيم به نحو تواتر اجمالي مي توانيم بپذيريم که «اين تعبير که ثمن الميته من السحت» از پيامبر اکرم(ص) يا از يکي از معصومين(ع) صادر شده است. در روايات مجوزه هم مثل روايت ابو القاسم صيقل، برخي از فقها از نظر سند در آن خدشه دارند ولو اينکه ما تصحيح کرديم و گفتيم که روايت مصححه است .


تعارض بين دو دسته روايات

با قطع نظر از مسئله سندي، اگر نوبت رسيد به اينکه بين اينها تعارض وجود دارد چه بايد کرد؟


فرمايش مرحوم خوئي در حلّ تعارض

مرحوم آقاي خويي(قدس سره) در مصباح الفقاهه فرموده اند روايات مانعه ظهور در منع دارد و روايات مجوزه نصّ و صريح در جواز است. لذا از باب تقديم اظهر بر ظاهر يا تقديم نص بر ظاهر، روايات مجوزه را بر روايات مانعه مقدم مي کنيم .


اشکال فرمايش مرحوم خوئي(ره)

اشکالي که بر اين فرمايش ايشان وارد است اين است که در ميان روايات مجوزه، مهم ترين روايت، روايت ابو القاسم صيقل است که از اين روايت هم از راه تقرير، جواز استفاده مي شد و چنانچه ملاحظه فرموديد سه اشکال- ولو اينکه اشکالات جواب داده شد - بر اين روايت وارد کرده بودند، که يکي دو اشکال ديگر هم بود که خود آقايان مراجعه کنند . براي ما روشن نشد که اينکه ايشان مي فرمايند روايات مجوزه صراحت در جواز دارد کدام روايت است .

در ميان روايات مجوزه، غير از روايت ابو القاسم صيقل يک روايت ديگر هم از امام سجاد(ع) است؛ که حضرت کسي را مي فرستادند عراق از پوستي که در عراق هست بخرند و بياورند - در روايات دارد که امام سجاد(ع) از نظر بنيه ظاهري طوري بود که زود سرما مي خوردند و مريض مي شدند و پوستي که در عراق بوده است مناسب حال ايشان بوده است - و در عراق جلود ميته زياد بوده است. در عراق ميته را دباغي مي کردند و بعد از دباغي پوست را مي فروختند. در بعضي از روايات دارد که امام سجاد(ع) کسي را مي فرستادند از آن پوست مي خريدند مي پوشيدند، البته موقع نماز آن را در کنار مي گذاشتند . اين روايت را نيز نمي توانيم بگوييم صريح در جواز است. براي اينکه در عراق هم سوق مسلمين بوده است و شايد امام(ع) اعتمادا بر سوق مسلمين اين کار را کرده اند نه اينکه واقعا يقين داشته اند ميته است، و موقع نماز که لباس را در مي آوردند شايد از باب احتياط بوده است. بالاخره ما روايتي را که صريح در جواز بيع ميته باشد نيافتيم .


طريقه دوم براي حل تعارض

ايشان فرموده اند اگر اين راه را طي نکنيم ، مي گوئيم آن روايات مانعه را حمل بر کراهت کنيم، مثلا در روايت بزنطي دارد «يذيبها و يسرج بها و لا يأکلها و لا يبيعها» و اين «لا يبيعها» را حمل کنيم بر اينکه بيعش کراهت دارد و نهي هم غالبا - نه در مواردي که قرينه داشته باشيم - حمل بر کراهت مي شود، روايات مجوزه را قرينه بگيريم بر اينکه آن «لا» را حمل بر کراهت کنيم.

اشکال اين بيان اين است که اگر ما بخواهيم نهي را حمل بر کراهت کنيم «لا يأکلها» را هم بايد حمل بر کراهت کنيم و بگوييم اکل ميته هم مکروه است، چون اين دو کنار هم آمده است. لذا اين بيان هم بيان صحيحي نيست. اشکال ديگر حمل بر کراهت اين است که در بعضي از روايات مانعه نهي وجود ندارد، و حال آنکه ما نهي را مي توانيم حمل بر کراهت کنيم. در بعضي از روايات مانعه کلمه سحت داريم؛ ثمن الميته سحت، اجر الزانيه سحت، اولا اگر بفرماييد اين سحت را هم حمل بر کراهت کنيم، معنايش اين است که اجر الزانيه را هم حمل بر کراهت کنيم. ظهور اولي لفظ سحت در روايات، حرمت است، البته بعضي از موارد قرينه داريم بر اينکه در کراهت استعمال شده، ما هم انکار نمي کنيم، منتهي يک قرينه روشني لازم دارد . بنابر اين اين جمع هم درست نيست .


نظر نهايي مرحوم خوئي(ره)

ايشان در آخر امر مي فرمايد چون روايت مجوزه از نظر سند ضعيف است، و همين مکاتبه به جهت اينکه خود ابو القاسم صيقل مجهول الحال است، چاره اي نداريم جز اينکه روايات مانعه را اخذ کنيم و فتوا دهيم به اينکه بيع ميته جايز نيست و حرام است. منتهي مي فرمايند بعدا بحث ديگري داريم و آن اين است که بيع ميته مختلطه به مذکي - پوستهايي است که هم ميته است و هم مذکي دارد - به کسي که مستحل ميته است آيا درست است يا نه؟ مي فرمايند بعدا مي گوييم که بيع ميته به مستحل مانعي ندارد. و اخر الامر فتواي ايشان بر اين قرار مي گيرد که بيع ميته حرام است مگر بيع ميته به کسي که مستحل ميته است، مثلا بيع ميته به اهل کتاب که ميته و گوشت آن را حلال مي دانند مانعي ندارد . اين بيان و فرمايش مرحوم آقاي خويي، با اشکالاتي که به بعضي از قسمتهاي فرمايش ايشان داشتيم .


فرمايش مرحوم امام در حلّ تعارض

اما امام(رض) نه مسئله نصّ و ظاهر را مطرح فرموده اند و نه مسئله کراهت را و نه مسئله بيع به مستحل را مطرح فرموده اند. بلکه فرموده اند که ما اين روايات مانعه را به قرينه روايات مجوزه تخصيص مي زنيم و مي گوييم روايات مانعه که مي گويد بيع ميته جايز نيست، بيع ميته اگر براي منفعت محرمه باشد جايز نيست، اما اگر ميته را به قصد منفعت محلله بيع کرديم مانعي ندارد . اگر بيع ميته به قصد اکل باشد - که اکل منفعت محرمه است - بيعش حرام است، اين رواياتي هم که مي گويد ثمن الميته من السحت، يا اين تعبير که مي گويد «ولا يأکلها»، اينها را حمل مي کنند بر آنجايي که بخواهد به قصد منفعت محرمه باشد. مي فرمايند از اين روايت صيقل که همان صحيحه محمد بن عيسي است - که مرحوم آقاي خويي اين روايت را بخاطر سند آن قبول نکرده اند، امّا امام(رض) پذيرفتند و ما هم پذيرفتيم و اشکال سندي را هم جواب داديم - . استفاده مي شود که بيع ميته اگر به قصد انتفاع به ميته باشد اشکال ندارد .

ابو القاسم صيقل در نامه اي به امام(ع) نوشتند که ما اين جلود ميته را مي خريم و بوسيله آن غلاف شمشير درست مي کنيم و مي فروشيم . امام(ع) هم  اين را تقرير فرموده اند. معلوم مي شود خريد جلود ميته به قصد اين که با آن غلاف درست کنند - که منفعت محلله است - مانعي ندارد . از اين روايت صيقل مي فهميم که خريد جلود ميته به قصد منفعت محلله مانعي ندارد . لذا روايت محمد بن عيسي که از ابو القاسم صيقل است را مخصص روايات ثمن الميته سحت قرار مي دهيم و مي گوييم ثمن الميته سحت الا آنجايي که ميته به قصد منفعت محلله خريداري شود . مي فرمايند در اين روايت صيقل فرموده است جلود ميته و حمير و بغال، از اينها الغاء خصوصيت مي کنيم، از اينکه از جلود ميته فقط براي غلاف شمشير استفاده شود از آن هم القاء خصوصيت مي کنيم و مي گوييم کل ما يجوز الانتفاع به اگر از جلود ميته هم براي يک منفعت عقلائيه محلله بخواهد استفاده شود بيعش مانعي ندارد .


دو مؤيد براي جمع مرحوم امام(ره)

مرحوم امام(ره) اين جمع را ذکر فرموده اند و سپس دو مؤيد از روايات ديگر براي اين جمع بيان کرده اند. يکي روايتي است که در کتاب وسائل، ج 17، کتاب التجاره، ابواب ما يکتسب به، باب 38، حديث 1، روايت از ابي مخلد سراج است، قال کنت عند ابي عبدالله(ع) اذ دخل عليهم معتّب، که غلام امام صادق(ع) بوده است، فقال ، به حضرت عرض کرد؛ بالباب رجلان، دو نفر آمده اند و با شما مطلبي دارند، قال أدخلهما، «آنها را داخل کن فدخلا فقال احدهما اني رجل سراج ، من مردي هستم که زين اسب درست مي کنم، ابيع جلود النمر، پوست پلنگ را مي فروشم، فقال مدبوغه هي ؟ بعد از اينکه دباغي شده مي فروشي ؟ قال نعم فقال ليس به بأس ، اشکالي ندارد . امام(ره) اين را به عنوان مؤيد قرار مي دهند. وجه تأييدش اين است که احتمال دارد اين روايت تقيه باشد، چون عرض کرديم که بعضي از علماي عامه قائلند که اگر جلد ميته دباغي شد طاهر است . البته در اين روايت امام(ع) تصريح نفرمودند اين پاک است، اگر مي فرمودند «طاهر» ، قطعا تقيه بود، اما همين که سوال کرده اند مدبوغه ، احتمال تقيه وجود دارد و لذا بايد به عنوان مؤيد مطرح کنيم .

علي أي حال امام(ع) فرموده اند که بيع آن مانعي ندارد . مؤيد دوم ، صحيحه عبدالرحمان بن حجاج در همان آدرس، حديث 2، باب 38 است؛ قال سألت ابا عبدالله(ع) عن الفراء أشتريه من الرجل الذي لعلّي لا أتثق به ، پوست را از کسي مي خرم که به او اطمينان ندارم . فيبيعني علي انها ذکيه ، اين را به من به عنوان مذکّي مي فروشد. ابيعها علي ذلک؟ اين پوست که من خريدم و او هم گفته مذکي است و من هم به عنوان اين که اين پوست مذکي است خريدم، آيا مي توانم به ديگري بفروشم؟ فقال ان کنت لا تثق به فلا تبعها علي انها ذکيه، اگر اطمينان به او نداري، به عنوان اينکه ذکيه است به ديگري نفروش، اما اصل بيع را امام(ع) منع نمي کند و مي فرمايد حالا که از کسي اين را خريدي و اطمينان به او نداري اين را بفروش اما به مشتري نگو «انها ذکيه» پس اصل بيعش مانعي ندارد،

الا أن تقول قد قيل انها ذکيه، مگر اينکه به مشتري بگويي به من گفته اند اين مذکي است. از اين روايت استفاده مي شود که بيع و شراء اين جلود ولو ما نمي دانيم ذکيه است مانعي ندارد، و مقتضاي اين روايت اين است که چنين چيزي اشکال ندارد . البته برخي از فقها احتمال داده اند که اين روايت اصلا در مقام بيع و شراء ميته نيست ، بلکه و در مقام اين است که آيا شهادت بايع براي انسان حجيت دارد يا نه؟


نتيجه فرمايش امام(ره)

امام(رض) مي فرمايند ما از راه تخصيص وارد مي شويم، از  روايت ابو القاسم صيقل استفاده مي کنيم که خريد جلود ميته به قصد منفعت محلله مانعي ندارد، اين را مخصص آن روايات ثمن الميته سحت قرار مي دهيم .


فرمايش امام(ره) در صحيحه بزنطي

بعد مي فرمايند که با روايت بزنطي چه کنيم؟ روايت بزنطي نکته اي دارد که اين نکته در روايات ثمن الميته سحت وجود ندارد. نکته اي که در روايت بزنطي هست اين است که امام(ع) بحث منفعت را هم فرموده است و فرموده «يذيبها»، خودت اين را آب کن و براي سراج استفاده کند «و لا يأکلها و لا يبيعها»، اين احتمال وجود دارد که اگر منفعت محلله هم دارد باز هم عملا انتفاع جايز است، اما بيع براي او جايز نيست . اين نکته؛ که در روايت بزنطي جمع شده است بين منع از بيع و بين ذکر منافعي که انسان بخواهد از ميته انتفاع ببرد، مع ذلک مي فرمايند که بزنطي را هم از اين راه حل مي کنيم و مي گوييم انتفاع متعارف از اليات غنم اکل است که آنها را آب مي کنند و در غذا استفاده مي کنند و مي خورند. نهي امام(ع) از بيع هم يعني «و لا يبيعها للأکل»، نبايد براي اکل اين را بفروشي. نظر نهايي مرحوم امام(ره) روايت بزنطي را هم بر همين معنا حمل مي کنند و نتيجه مي گيرند که «فالجواز مطلقا للمنافع المحلله لا يخلو عن قوة»، فتواي شريف ايشان اين است که بيع ميته جايز است اما للمنافع المحلله .

بيان اجتهادي مرحوم آقاي خويي(ره) را عرض کرديم و بيان اجتهادي امام(رض ) را هم عرض کرديم . بايد ببينيم که بالاخره مختار ما کداميک از اينها بايد باشد . و آن اجماعاتي را هم که در مسئله ادعا شده است، قبلا گفتيم که گرچه مثل مرحوم نراقي و عده اي از فقهاي قبل ادعاي اجماع کرده اند که بيع ميته حرام است هم به حرمت تکليفي هم وضعي، اما گفتيم اين اجماع، اجماع مدرکي است و مدرکش اين روايات است . وقتي اجماع کنار رفت، اين دو راه در مسئله وجود دارد، کدام را بايد اختيار کنيم؟ اگر کسي سند مکاتبه صيقل را قبول کرد مثل امام(رض)، حتما بايد همين راه را طي کند و منتهي شود به اينکه بيع ميته جواز دارد. مشکل مرحوم خويي اين بوده است که سند روايت صيقل درست نبوده است . ايشان مي گويد ما هستيم و روايات مانعه و روايات مانعه هم مي گويد بيع ميته جايز نيست . اين دو راه را دقت کنيد به کتب اين آقايان دقت کنيد و فکر کنيد تا به بررسي آن برسيم إن شاء الله .

و صلی الله علی سیدنا محمد و آله اجمعین.



برچسب ها :

تعارض بین روایات مانعه و مجوزه بیع میته حل تعارض بین روایات مانعه و مجوزه بیع میته از نظر محقق خویی ظهور اولي لفظ سحت در روايات نظر نهايي مرحوم خوئي در بیع میته حل تعارض بین روایات مانعه و مجوزه بیع میته از نظر امام خمینی نظر نهایی امام خمینی در مورد بیع میته سند روایت صیقل

نظری ثبت نشده است .