موضوع: مکاسب محرمه
تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۶/۲۳
شماره جلسه : ۸
-
بررسی روایت دعائم الاسلام
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
بررسي روايت دعائم الاسلام
دو روايت از چهار روايتي که مرحوم شيخ(اعلي الله مقامه الشريف) در اول مکاسب عنوان فرمودند، مورد بحث قرار گرفت. روايت سوم ، روايتي است که مرحوم شيخ از کتاب دعائم الاسلام نقل مي کنند. در دعائم الاسلام کتاب البيوع، فصل دوم (ذکرما نهي عن بيعه)، حديث بيست و سوم اين روايت را نقل مي کنند. عن جعفر بن محمد(ع): «إن الحلال من البيوع کل ما کان حلالاً من المأکول والمشروب وغير ذلک مما هو قوام للناس ويباح لهم الانتفاع»، مأکولات و مشروبات حلال و هر چيزي که قوام زندگي مردم و مصلحت براي مردم است و انتفاع آن براي مردم مباح است، اينها عنوان بيع حلال را دارد. اما بيع حرام: «وما کان محرماً اصله» آن که اصل او محرم است، اصله، يعني بعنوان خودش متعلق تحريم قرار گرفته مثل خمر، چون يک سري اعمال داريم که به عناوين ديگر متعلق براي تحريم قرار مي گيرند، «منهياً عنه لم يجز بيعه و لا شرائه» بيع و شراء آن جايز نيست. مرحوم شيخ مي فرمايند اين روايت که در کتاب دعائم آمده براي ما ضابطه بيع حلال و حرام را ذکر مي کند.نظر استاد در مورد اين روايت
به احتمال خيلي قوي اين روايت دعائم نيز، متخذ از همان روايت تحف العقول است. و اين طور نيست که از خود امام صادق (ع) نقل شده باشد و يک روايت ديگري باشد، بلکه خلاصه و اجمالي از همان روايت تحف العقول است که در اينجا آمده. در روايت فقه الرضا تنها اضافه اي که وجود داشت اين بود که در آخر روايت آمده بود «حرام ضار للجسم فساد للنفس»، که عرض کرديم برخي از بزرگان مثل مرحوم محقق خوئي(قدس سره)، از اين تعبير استفاده کرده اند که امام(ع) در مقام بيان اعطاء ضابطه هستند يعني هر چيزي که ضار للجسم وفساد للنفس باشد، حرام است، بعد فرموده اند اين ضابطه، يک ضابطه منضبطي نيست، اشکالات زيادي بر اين ضابطه وارد مي شود که همه اينها را بيان کرديم و در بحث گذشته نکته اي که ما بر آن تکيه کرديم اين بود؛ که اين ضارٌ للجسم وفساد للنفس اصلاً ضابطه نيست بلکه بعنوان يک اثر غالبي براي محرمات بيان شده است نه بعنوان ضابطه، تا اين که آن اشکالات متعدد ايشان وارد باشد، لذا آن اشکالات مطرح نمي شود، در اين روايت دعائم هم اصلاً عنوان ضابطه را نداريم.بيان ضابطه در روايت توسط امام(ع)
يک نکته ديگري که قابل ذکر است اينکه، در روايت فقه الرضا و در روايت تحف العقول و نيز در روايت دعائم، ضابطه را امام بيان مي کند. مي فرمايد: «کل ما کان حلالاً من المأکول والمشروب وغير ذلک مما هو قوام للناس، و کل ما کان محرماً اصله و منهياً عنه، بيعه و شراعه حرام»، همين يک ضابطه است ، ديگر معنا ندارد کنار ضابطه، يک ضابطۀ ديگر هم ذکر شود. بعبارة اخري اگر از ما بپرسند؛ در بيع حلال ملاک حليت چيست؟ حليت که نمي تواند دو ملاک داشته باشد، اگر هم 2 عنوان هست، اين دو عنوان بايد يک قدر جامعي داشته باشند که در واقع آن قدر جامع، عنوان ضابطه و ملاک را دارد. بنابراين اگر در آن روايت فقه الرضا اول ضابطه ذکر شده، ديگر «ضار للجسم فساد للنفس» عنوان ضابطه ندارد تا آن اشکالات مطرح شود. اين معناي اجمالي روايت دعائم.طرح دو بحث در مورد اين روايت:
فقها در مورد روايت دعائم در دو مقام بحث کرده اند؛ يکي اين که آيا رواياتي که در کتاب دعائم هست براي فقيه قابل استدلال است يا نه؟ دوم بر فرض صحت استدلال آيا اين روايت، مدعاي مرحوم شيخ انصاري را اثبات مي کند يا نه؟مؤلف کتاب:
اما مطلب اول: صاحب کتاب دعائم، ابوحنيفه نعمان بن محمد بن منصور است. در شرح احوال ابوحنيفه نعمان بن محمد بن منصور، بحث هاي زيادي واقع شده است، که خود ايشان يک مرد عالمي بوده که به فقه و حديث خيلي مسلط بوده و کتابهايي نيز دارند. در ايامي که دولت اسماعيليه در مصر حاکم بوده يکي از قضات آنجا بوده و چند کتاب هم در همان زمان تأليف کرده. در مورد ايشان از اين جهت بحثي نيست، اما از دو جهت در آن بحث است. يک جهت اين که : ابوحنيفه قاضي نعمان بن محمد بن منصور آيا شيعه اثناعشري بوده است يا نه؟ چنان که مورخين مي گويند يک زماني مالکي مذهب بوده است و بعد از آن مستبصر شده، امّا بحث اينجاست که بعضي مي گويند بعد از استبصار، از زمره مذهب اسماعيليه شد و شاهد آن اين است که در کتابش از رواياتي که از امام صادق(ع) به بعد است نقل نمي کند و هر چه نقل مي کند از قبل از امام صادق(ع) است.مشکل ارسال روايات دعائم
نکته دوم اين است که بر فرض اين که خود صاحب دعائم موثق و امامي باشد، مشکل ديگر اين است که رواياتي که در اين کتاب نقل کرده، همه آنها مثل فقه الرضا مرسل است، لذا مشمول بحث اخبار مرسله مي شود و اين که آيا اخبار مرسله حجيت دارند يا ندارند؟ البته خود صاحب دعائم در اول کتاب اين تعبير را دارد که «نقتصر فيه الي الثابت الصحيح ما روينا الي الائمة من اهل بيت رسول الله(ص)»، در اول کتاب فرموده است: ما سندها را نمي آوريم و اکتفا مي کنيم بر آن حديث ثابتي که صحيح است از آن رواياتي که از ائمه اهل بيت است. البته اين تعبير نمي تواند کافي باشد، براي اين که ممکن است در روايت يک قرينه اي بوده که اين قرينه براي قاضي نعمان افاده صحت کند و بگويد اين روايت صحيح است، اما اگر همان قرينه را بدست ما بدهند ما نتوانيم از آن اطميناني پيدا کنيم.فروع مخالف مذهب شيعه در دعائم
مورد چهارم:
يک سري امور در فقه ناقض وضو نيست، مثل مذي و وذي. امّا ايشان اينها را ناقض وضو قرار داده است. اينها بعضي مواردي است که در اين کتاب آمده است، و اين سبب مي شود که اعتماد بزرگان به اين کتاب کم شود. مثلاً مرحوم صاحب وسائل ظاهراً يا اگر تتبع بفرماييد اصلاً، در کتاب وسائل الشيعه از اين دعائم الاسلام چيزي را نقل نکرده. يکي از علتهايش اين است که چنين فتاوايي در اين کتاب وجود داشته.نکته ديگر
بررسي استدلال شيخ(ره) به روايت
مطلب چهارم اين است که اگر از همه اينها صرف نظر کنيم و بگوييم موثق و امامي است و از اين اشکالات هم غمض نظر کنيم، اما آيا اين روايت که مرحوم شيخ در اينجا آورده اند قابليت استدلال دارد يا ندارد؟اشکال مرحوم خوئي به روايت دعائم
در اين روايت دعائم مرحوم آقاي خويي اشکالي دارند. ايشان مي فرمايند ما نمي توانيم به اين روايت استدلال کنيم. چون از روايت استفاده مي شود هر چيزي که ولو از يک جهت، حرمت به آن تعلق پيدا کرده باشد بيع آن حرام است. در حالي که بسياري از چيزها از يک جهت حرمت به آن تعلق پيدا کرده، مثلاً از جهت اکل حرام، اما از جهت فروختن يا استفاده هاي ديگر و منافع محلله ديگر، حلال است.جواب استاد به اشکال مرحوم خوئي
نتيجه بحث
نظری ثبت نشده است .