موضوع: مکاسب محرمه
تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۹/۲۹
شماره جلسه : ۳۸
-
بررسی ادله حرمت بیع منی
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
قسم چهارم: بيع مني
مرحوم شيخ در مورد قسم چهارم از نجاساتي که معامله روي آن حرام است مي فرمايند: «الرابعه لا اشکال في حرمة بيع المني لنجاسته و عدم الانتفاع به اذا وقع في خارج الرحم ولو وقع فيه کذلک لا ينتفع به المشتري لان الولد نماء الأم في الحيوانات عرفا و للاب في الانسان شرعا».در اين قسم چهارم مي فرمايند که معاوضه روي مني يکي از مکاسب ومعاملات محرمه است .صور بحث در بيع مني
در آن عبارت مرحوم شيخ در مکاسب، در سه فرض بحث مطرح است؛ فرض اول در آنجايي که مني در خارج رحم باشد، آيا معامله روي مني در صورتي که خارج از رحم باشد جايز است يا جايز نيست؟ فرض دوم در آنجايي که داخل در رحم قرار گيرد، يعني با فرض اينکه اين مني داخل در رحم است آيا معامله اش جايز است يا نه؟ و بحث سومي که مرحوم شيخ دارند بيع عسيب الفحل است . که آيا عسيب الفحل بيعش جايز است يا نه؟ که معلوم مي کنيم مراد از عسيب چيست؟بحث صورت أول
پس اين عدم الانتفاعي که شيخ دليل براي حرمت آورده اند اشکالش اين است که اين عدم الانتفاع، دليل براي حرمت تکليفي نيست، اما مي تواند دليل براي حرمت وضعي باشد، قبلا هم گفتيم اگر چيزي مال نباشد و ارزش نداشته باشد و انسان بخواهد معامله اي کند و آن را عوض قرار دهد و در مقابل آن مالي را بگيرد اين از مصاديق اکل مال به باطل است. اين از مصاديق سحت هم مي تواند باشد - اين مباني را بايد سعي کنيد در خود تکرار کنيد و در ذهنتان بماند در خيلي از جاها اين مباني مورد استفاده قرار مي گيرد-. مرحوم آقاي خوئي(قدس سره) از اول فرمودند به نظر ما در صحت معامله، ماليت معتبر نيست . ايشان فرمودند فوقش اين است که اگر چيزي ماليت نداشت - خاکي که هيچ ارزشي ندارد، يک مشت خاکي که به درد کشاورزي هم نمي خورد، من بخواهم اين را بفروشم به صد هزار تومان- فرمودند اين معامله مي شود معامله سفهي و ما دليلي بر بطلان معامله سفهي نداريم . قبلا هم عرض کرديم که معامله سفهي ما از ادله امضاء يعني از «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ» «تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ» خارج است و اين ادله از معاملات سفهيه انصراف دارد .
بحث لغوي مني
در باره مني اينجا بحثي در بعضي از کلمات بزرگان وجود دارد، گفته اند که مني از نظر لغت «انّما يطلق علي ما خرج من المخرج و اريق کما ذکره بعض اهل اللغه في وجه التسميته» در وجه تسميه مني گفته اند که بايد «تدفق في الرحم» باشد «أمن الرجل أمنأ أراق منيّه» «من نطفة اذا تمنّا قيل اي تدفق في الرحم» برخي گفته اند که اين مايعي که خارج مي شود از انسان و داخل در رحم قرار گرفت و تدفق في الرحم، به آن مي گويند مني و الا قبل از آنکه اراقه شود يا در رحم اراقه نشد، اطلاق مني به آن نمي شود - اين تعابير را بيشتر براي اين ذکر کرده اند که آن عسيب الفحل که صورت سوم مسئله است و براي آن معاني متعدد ذکر شده است، براي اينکه آن روشن شود اين را بيان کرده اند- . مني که بعضي ها فکر مي کنند منا است، عربها هم در تابلوهايشان مي نويسند منا، منا غلط است، در لغت دارد «مني کإلي» همين منطقه معروف است « سمّي به لما يمني من الدماء» چون خون در آنجا ريخته مي شود. يعني در وجه تسميه مني، اراقه معتبر است، در معناي مني ريخته شدن اشراب شده، در اين منا چون خون گوسفندان و حيوانات ريخته مي شود به آن منا مي گويند اين راجع به لفظ مني.نجاست مني
نکته ديگر راجع به آن نجاست، نسبت به نجاست مني تقريبا همه مذاهب اتفاق نظر دارند الا شافعيه. اماميه و مذاهب ديگر اهل سنت قائلند به اينکه مني جزو اعيان نجسه است، تنها گروهي که مني را نجس نمي داند شافعيه است، البته آن هم در بعضي موارد و بعضي از صور. اين صورت اول خيلي بحثي ندارد.بحث صورت دوّم
آيا مني در رحم قابليت تملک دارد يانه؟
مرحوم شيخ در دنباله عبارت فرموده اند که ما اگر بگوييم اين مني که در رحم حيوان قرار گرفته است قابليت تملک را ندارد و بگوييم اين جزو او شده و قابل تملک نيست،حق همين است که گفتيم مي شود تابع للام، آن کسي که مالک ام است مالک بچه هم هست . اما اگر فقيهي آمد و گفت اين مني که در رحم آن حيوان قرار گرفته قابليت تملک را دارد و مي شود انسان مالک او شود، اگر گفتيم قابليت تملک را دارد مي فرمايند بين اين مني و آن زرعي که در زمين غصبي کاشته مي شود فرقي وجود ندارد، همانطوري که در آنجا مي گوييم «الذرع للزارع» ولو اينکه زارع غاصب است در اينجا هم همينطور است اگر گفتيم اين مني قابليت تملک را دارد مي شود بگوييم مالکش آن مشتري است که اين مني را در اينجا خريداري مي کند .ايا با فرض تملک، غرر مانع بيع نيست؟
آيا عدم قدرت بر تسليم، مانع بيع نيست؟
تنها دليل شيخ در صورت دوّم
نظری ثبت نشده است .