درس بعد

مكاسب محرمه / ميته

درس قبل

مكاسب محرمه / ميته

درس بعد

درس قبل

موضوع: مکاسب محرمه


تاریخ جلسه : ۱۳۸۵/۲/۱۷


شماره جلسه : ۸۲

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • جریان اصل عدم تزکیه در مختلط

  • بحث اخلاقی: کرامتي از حضرت معصومه(س)

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


اشکال مرحوم امام(ره) به کلام مرحوم محقق و علامه

ملاحظه فرموديد كه در لحم مختلط ميته با مذكي، مرحوم شيخ فرموده اند اگر قصد مذكا فقط شود بيعش صحيح نيست و ما از استدلال مرحوم شيخ جواب داديم. بيان مرحوم امام(رض) را مفصل عرض كرديم كه ايشان فرمودند اين بيع بر خلاف قواعد است. به نظر ميرسد كه اشكال امام هم قابل جواب باشد. جواب اين است كه مرحوم محقق و مرحوم علامه كه بيع به قصد مذكا را تجويز فرموده اند با قطع نظر از اين اشكالات و عوارض است يعني فرض را در جايي مي آوريم كه بين ايجاب و قبول مطابقت باشد.

بايع به مشتري مي گويد من گوشت هايي دارم كه داخل آن ميته و مذكي است و نمي دانم مذكي كدام است، اما مي خواهم ايجاب را روي مذكي قرار دهم و متعلق به را مذكي قرار دهم، مشتري هم عالم به واقع است و مي گويد من هم مذكي را قبول مي كنم و ثمن را در مقابل مذكي مي دهم . اگر در چنين موردي باشد كه بايع و مشتري با علم به قضيه و قصد مذكي معامله کنند و فرض كنيم از جهت غرر، اختلاف قيمت هم نباشد - فرض را در اينجا مي آوريم براي اينكه غرر اشكالي است كه با قطع نظر از ميته بودن و اختلاط معني دارد و نبايد مسئله غرر را مطرح كرد – آيا از نظر قواعد اشكالي دارد؟

به ذهن مي رسد كه اين هيچ مانعي ندارد و اين اشكالاتي كه در كلام مرحوم شيخ و مرحوم امام بود با اين بيان قابل جواب باشد، كه ما در اين مسئله بايد فرض را جايي بياوريم كه مطابقت هست و غرر هم نيست و بگوييم كه بايع مي گويد من مذکي را قصد مي كنم و مشتري هم مي گويد من ثمن را در مقابل مذكي مي دهم و هر دو را بايع تحويل مشتري مي دهد و مشتري هم هر دو را اخذ مي كند . بنابر اين مانعي ندارد . پس ما همانطوري كه گفتيم بيع المجموع بقصد الاكل لمستحل الميته مانعي ندارد، اينجا بايع مي تواند بگويد من مذكي را قصد مي كنم، به مسلماني بفروشد و در مقام تسليم هر دو را تسليم كند، اين هم مانعي ندارد. پس فتواي مرحوم محقق و مرحوم علامه قابل تطبيق بر قواعد است .


جريان اصل عدم تذکيه در مختلط

تنها مطلبي كه باقي مي ماند اين است كه آيا در هر دوي اينها اصل عدم تذكيه جاري مي شود يا نه ؟ اين مبتني است بر آن بحثي كه در مباحث استصحاب و در اواخر برائت مطرح كرده اند که آيا اصل عدم تذكيه جاري است يا نه؟ برخي مي گويند اصالة عدم التذكيه جاري نيست و اثبات نمي كند كه اين ميته است. آنچه كه در ادله هست مي گويد اكل ميته حرام است و نمي گوييد اكل غير مذكي حرام است، موضوع حرمت ميته است. شما استصحاب عدم تذكيه را كه جاري مي كنيد، اين اثبات نمي كند كه هذا ميتة ، براي اينكه اگر بخواهد اثبات كند اصل مثبت مي شود .


حمل صحيحه حلبي بر استنقاذ مال کافر

دو مطلب ديگر باقي مانده است . يك مطلب اينكه مرحوم علامه در دو روايت صحيحه حلبي فرموده اصلا بحث بيع نيست. اينكه در صحيحه حلبي فرموده كه گوشت مذكي و ميته مخلوط است، فكيف يصنع به؟ امام فرمود باعه ممن يستحل . علامه(ره) فرموده اصلا اين را بايد حمل بر صورت استنقاذ مال كافر كنيم؛ براي اينكه مال كافر را از چنگش بيرون بياوريم بايد چيزي تحويلش بدهيم تا او مالش را به ما بدهد.  اين چند اشكال دارد .

اولين اشكالش اين است كه اين بر خلاف ظاهر روايات است. در اين دو روايت دارد يبيعه يا باعه، باع ظهور در استنقاذ ندارد . استنقاذ يعني يك راهي براي خلاص شدن مال از دست كافر، اين روايات اشعاري هم بر اين معنا ندارد. ثانيا اشكال اين است كه از هر كافري نمي شود استنقاذ كرد . اگر كافر حربي باشد مالش را مي شود استنقاذ كرد، اما اگر ذمي باشد نمي شود مالش را استنقاذ كرد  و مالش محترم است، وقتي در ذمه اسلام است و در شرايط ذمه سپري مي كند مالش محترم است.


نكته اي را مرحوم آقاي خويي استظهار كرده اند كه حلبي چون اين روايات را نقل كرده و اهل كوفه هم هست در كوفه اصلا كافر حربي كه استنقاذ مال او صحيح باشد نبوده است. اين توجه خوبي است كه مرحوم آقاي خويي فرموده اند كه وقتي امام جواب سائل را مي دهد بايد قابل اجرا باشد .


نقد فرمايش مرحوم خوئي

چند نكته وجود دارد اولين نكته اين است استنقاذ، منحصر به كافر حربي نيست . در بعضي از روايات ما وارد شده است كه ناصبي مالش احترام ندارد و مي شود مالش را استنقاذ كرد، در آن زمان ناصبي هم در كوفه بوده است. نكته دوم اين است كه امام صادق(ع) در مدينه بوده است، حلبي درست است كه اهل كوفه بوده است اما مي گويد من در محضر امام صادق(ع) نشسته بودم، كس ديگري اين سوال را از حضرت كرده است، حضرت در مدينه بوده اند و حلبي هم متولد كوفه است امّا دليل بر اين نيست كه تا آخر عمر در كوفه باشد . اصل اين كه مرحوم آقاي خويي توجه به اين مطلب كرده اند براي اجتهاد بسيار خوب است .


حمل صحيحه حلبي بر اجزاء لا تحله الحياة

مرحوم شيخ اين دو روايت صحيحه را كه به مستحل بفروشد، حمل كرده اند بر اجزائي كه لا تحلها الحياة، مثل مو و پشم و استخوان، اين را خود مرحوم شيخ هم فرموده اند «و يمكن حملهما علي صورة قصد البايع المسلم، اجزائها التي لا تحلها الحياة من الصوف والشعر والعظم».


نقد اين حمل

مي گوييم اگر اينطور است چرا در روايت «مستحل» آورده است؟ اگر واقعا مقصود اين است كه گوشتش را ندهد و اجزائي كه لا تحلها الحياة است را بدهد، چرا فرموده است بدهيد به «مستحل» فرموده «و تخصيص المشتري بالمستحل لان الداعي له علي اشتراء، اللحم ايضا» مستحل، داعي براي لحم هم هست، لحمش را نمي فروشيد داعي به امور ديگرش وجود دارد. بعبارة اخري مستحل مي گويد من لحمش را هم مي خرم، ولي بايع قصد كند اجزائي را كه لا تحلها الحياة نه اينكه در مقام تسليم فقط همين اجزاء را هم بدهد لحم را هم ميدهد، اما چون مستحل، داعي بر اشتراء لحم هم دارد اين را انجام مي دهد. بعد مي فرمايد نسبت به لحم معامله فاسد نيست، مي فرمايد چون بيع بر خصوص آن اجزاء است اين موجب فساد بيع نمي شود .


نظر مرحوم امام(ره)

مرحوم امام در مكاسب فرموده اند اگر اين دو روايت را كنار مي گذاشتيم، بهتر از اين بود كه حمل مرحوم شيخ را انجام دهيم. در روايت اينطور آمده است: مختلط است چه كنيم ؟ حضرت فرموده است: يبيعه ممن يستحل الميتة ، در يبيعه ندارد كه اجزائي كه لا تحلها الحياة است، يبيع يعني همه مختلط را و اين قيد «ممن يستحل» قرينه روشني است كه قصد اصلي روي مسئله اكل است و لذا امام(ره) در ص 96 مكاسب محرمه خود فرموده اند كه اين حمل شيخ، از حمل علامه كه اين دو روايت را حمل بر استنقاذ كرد ابعد است «و طرحهما خير من هذا الحمل المقطوع الخلاف»، فرمايش متيني هم هست كه فرموده اند .


نتيجه بحث تا اينجا

نتيجه اي كه ما از اين مباحث گرفتيم و بايد به خدا هم پناه برد، اين است كه از اين ادله استفاده شد كه بيع ميته منفردتا به قصد منفعت محلله صحيح است، مختلطا به قصد الاكل به مستحل صحيح است، مختلطا به قصد غير اكل به مسلمان صحيح است، در جايي كه مختلط است اگر بايع و مشتري خصوص مذكي را هم قصد كنند معامله به نظر ما روي قواعد صحيح است، واستنقاذ و حمل شيخ هم دچار اشكال است .


بيع ميته اي که دم سائله ندارد

آخرين مطلب اين است كه تا به حال بحث ما در خصوص ميته اي بود كه دم سائله دارد. اما بيع ميته اي كه دم سائله ندارد، مثل سموك و ماهي ها چطور است؟ ميته اي كه دم سائله دارد اجماع بر نجاستش داريم، در ميته اي كه دم سائله ندارد مشهور قائل به طهارت اند و غير مشهور قائل به نجاستند.  اگر در ماهي كه دم سائله ندارد و در دريا مرده است ان قلنا بنجاسته،  باز هم به حسب اولي مي گوييم همان حرفهايي كه در ميته غنم و بقر و اينها زديم، يعني كساني كه در آنجا قائلند که  بيعش جايز نيست، اينجا هم بايد بگويند بيعش جايز نيست، حتي آنجا چون دم سائله دارد به طريق اولي بايد در اينجا بگويند جايز نيست .

لكن بعيد نيست كه بگوئيم آن ميته اي كه دم سائله ندارد مثل ماهي - اگرگفتيم نجس است - آن ادله ثمن الميته سحت شاملش نمي شود، آنها از اين موارد انصراف دارد، مخصوصا در رواياتي كه سوال از غنم و بقر و سباع و اليات شده است و ماهي كه اليات ندارد، اينها مربوط به آن حيوانات است. آن روايات مجموعا ظهور در آن حيواناتي دارد كه دم سائله دارند و مي توانيم بگوييم انصراف به آنها دارد مرحوم شيخ محمد تقي شيرازي(رض) كه حاشيه خوبي بر مكاسب دارد اصرار دارد كه بگوييم اطلاق دارد و انصراف را انكار كرده است و مي گويد «ثمن الميت سحت» ميته گاو و گوسفند را مي گيرد و ميته ماهي را هم مي گيرد، در حالي كه انصاف اين است كه اين انصراف در اينجا به قوت خود باقي است .


بررسي مسأله به فرض طهارت ميته غير ذي النفس السائلة

اما روي نظريه مشهور كه قائل به طهارت هستند، درست است كه خوردنش حرام است، اما چون طهارت دارد براي سائر انتفاعات اشكالي ندارد. البته روي فرض نجاستش هم همان حرفي را كه قبلا زديم مي گوييم که اگر به قصد منافع محلله باشد اشكالي ندارد، اگر طاهر هم باشد به قصد منفعت محلله بيعش ايرادي ندارد . مثلا كوسه ماهي كه در آب دريا مي ميرد و ماهي هايي كه پولك ندارند، مي شود به قصد منفعت محلله استفاده كرد. شنيدم اين اواخر كساني كه آرتروز پيدا مي كنند و غضروف پايشان اشكال پيدا مي كند از همين ماهي ها غضروف درست مي كنند و غضروف را  ترميم مي كنند. يا مثلا دارويي است كه از ميته گرفته مي شود و تزريقي است و براي جلوگيري از هپاتيت مفيد است، اينها مانعي ندارد. هذا تمام الكلام در بحث ميته.


کرامتي از حضرت معصومه(س)

فردا هم چون معنون به روز وفات حضرت معصومه(س) است (نه اینکه بگوییم تاریخ دقیقی برای رحلت ایشان داریم) و حق بزرگي اين حضرت بر حوزه دارد. و این حوزه تماما از برکات ایشان است، یک خاطره را عرض کنم.

يك روز بنده از دفتر بيرون مي آمدم ساعت يك و نيم بعد از ظهر بود و از درس و بحث و مراجعات زياد خسته هم بودم، آقايي را ديدم ساكي دستش است تا بنده را ديد گفت با شما كاري دارم عرض كردم عصر بيائيد چون بنده خسته هستم. گفت نه بايد شما را ببينم.

داخل دفتر رفتيم گفت بنده مسيحي هستم و شغل بنده اين است كه در چاه هاي عميق موتور نصب مي كنيم و تكنسين اين امور هستم و وضع مالي بنده خوب است. از جايي به جاي ديگر مي روم و گاهي يك ماه يا بيشتر مي مانم. گفت اين اواخر در كرج مشغول كار بودم. يك شب در عالم خواب خانومي كه صورتش پيدا نبود، به بنده گفت كه صلوات بفرست.

گفتم بنده مسيحي هستم و صلوات شعار مسلمانها هست . تا اين اعتراض را مي كردم صحنه خواب به هم مي خورد و اين خانم مي رفت . شب دوم باز هم عين همين قضيه تكرار شد و بنده همين جواب را دادم، باز هم آن خانم ناپديد شد و خواب تمام شد . در شب سوم امام (رض) را خواب ديدم، در شب سوم وقتي امام(ره) با من صحبت مي كرد فهميدم اين خانم همين خانومي است كه در قم مدفون است امام فرمود كه حضرت معصومه مي خواهند ترا هدايت كنند نمي خواهي هدايت شوي؟

وقتي اين خواب را نقل مي كرد خيلي منقلب هم شد. در همان عالم خواب ديدم كه بنده به قم آمدم و همين كه شما را ديدم در عالم خواب ديدم كه شما به بنده القاء شهادتين مي كني، حالا بنده چكار بايد بكنم؟ وضع مالي خوبي هم دارم و مي دانم اگر مسلمان هم بشوم ديگر جاي من در آن خانه و زندگي نيست، ولي كار به آنها ندارم و از زن و بچه و اينها جدا مي شوم.

شهادتين را گفت و بنده از يكي از روحانيون تقاضا كردم كه در دو سه روزي كه در قم بود ابتدائيات را يادشان داديم و در بيمارستان كامكار آن شرائط مسلمان شدن انجام شد.

اين واقعا از كرامت اين حضرت است كه اين حضرت نسبت به آدم مسيحي چنين عنايتي كرده است و كرامات فراواني كه وقت نيست بگويم  از او سوال كردم كه در زندگي چه كرده اي كه اين عنايت به شما شده است گفت چون بنده وضع ماليم خوب است ماشين خود را پر از برنج و حبوبات و .. مي كنم و به سمت حلبي آباد تهران مي روم و به فقرا كمك مي كنم.

و صلی الله علی سیدنا محمد و آله اجمعین.



برچسب ها :

بحث اخلاقی بیع میته منضمه به مذکی اشکال امام خمینی به کلام مرحوم محقق و علامه در مورد بیع مختلط جريان اصل عدم تذکيه در مختلط استصحاب عدم تذكيه حمل صحيحه حلبي بر استنقاذ مال کافر ایرادات وارد بر حمل صحیحه حلبی بر استنقاذ مال کافر حمل صحيحه حلبي بر اجزاء لا تحله الحياة نتیجه نهایی بحث بیع میته مختلط با مذکی بيع ميته اي که دم سائله ندارد کرامتي از حضرت معصومه

نظری ثبت نشده است .