درس بعد

مكاسب محرمه / ميته

درس قبل

مكاسب محرمه / ميته

درس بعد

درس قبل

موضوع: مکاسب محرمه


تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۱/۲۶


شماره جلسه : ۶۷

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • مراد از انتفاع از میته و فرمایش امام (ره)

  • مراد از اضطرار در روایت صیقل

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


چکيده بحث گذشته

يک روايت از رواياتي دالّ بر جواز انتفاع به ميته را خوانديم، و عرض کرديم که امام(رض) در مکاسب محرمه نکاتي در مورد اين روايت دارند .


مراد از انتفاع

قبل از اينکه اين نکات را عرض کنم نکته اي را بايد روشن کنيم، و آن اين است که در بحث جواز انتفاع به ميته، مراد از انتفاع چيست؟ اين مطلب در کلمات، علما، خيلي منقح نشده؛ آيا اين انتفاع بايد طوري باشد که مستقيما با خود انسان مرتبط باشد؟ بگوييم انسان از اين ميته انتفاع ببرد، انتفاعي که اکلي و شربي نباشد؛ مثلا اين لباس که از پوست ميته تهيه شده است را بپوشد، که يکي از مصاديق روشنش لباس و کمربند و کفش است. يا اگر يک جزئي از بدن يک حيواني يا انساني جدا شد اين ميته است، و يک مصداق انتفاع اين است که آن را به بدن انسان پيوند بزنند. يا اين اواخر براي بعضي از اجزاء بدن از ميته استفاده مي کنند، مثلا غضروف در بدن انسان وقتي از بين مي رود از استخوان حيواني به عنوان غضروف استفاده مي کنند، براي انسان که روز به روز در حال افزايش است در مواردي که مستقيما با انسان تماس دارد ترديدي نيست که عنوان انتفاع دارد، و مواردي که مستقيم ارتباط ندارد؛ مثلا از پوست ميته اي طناب درست کنند و اين طناب را به دلو ببندند براي اينکه از چاه آب بيرون بياورند، اين انتفاع مستقيما به خود انسان ارتباط ندارد اما انسان از آن انتفاع مي برد . در بعضي از کلمات، مثال خوراک حيوانات هم هست - که روزي عرض کرديم که شايد اين مثال مناقشه است، اما آن را هم مي توانيم داخل کنيم – که حيواني را که انسان از آن استفاده مي کند، ما ميته را براي خوراک اين حيوان قرار دهيم . ظاهر بحث اين است که همه اينها را شامل مي شود.


بحث انتفاع از ميته

 اينکه آيا انتفاع از ميته جايز است يا نه؟ يعني اينکه ما از اين ميته به يک نحوي استفاده کنيم، در ديوار استفاده کنيم، يا در حيوان يا اجزاء بدن يا لباس استفاده کنيم، فقط آنچه که از اين انتفاع استثناء مي شود اکل و شرب است، و بقيه انتفاعات را شامل مي شود و چه بسا از روايات هم بتوان استفاده کرد . البته باز هم دست فقيه بسته است. ما اين روايات مجوزه را که مي خوانيم، در اين روايات مجوزه هم بايد ببينيم چه نوع انتفاعي تجويز شده است؟ و اساسا آيا روايتي را مي توانيم پيدا کنيم که بگوييم از اين روايت استفاده مي شود که مطلق الانتفاع جايز است يا نه؟


روايت اول

روايت مکاتبه ابو القاسم صيقل را در جلسه گذشته خوانديم . خلاصه اش اين بود که ابو القاسم صيقل و پسرش به «رجل» -که عرض کرديم «رجل» را اهل درايه و رجال مي گويند يا امام عسکري(ع) يا امام حجت(عج) است. اما با توجه به نکته اي که گفتيم رجل در اين روايت نمي تواند اين دو باشد؛ چون پسر ابو القاسم صيقل مسائل خود را از امام هشتم(ع) از طريق مکاتبه سوال مي کرده است، اين ديگر امکان ندارد پدر مکاتبه اي را با امام عسکري(ع) داشته است مگر اينکه بگوييم از زمان امام هشتم(ع) تا زمان امام حسن عسکري(ع) بوده اند، که خيلي بعيد است . احتمال دارد که رجل يا امام رضا(ع) باشد يا امام کاظم(ع) چون در بعضي روايات از امام کاظم هم به «رجل» ياد شده است - نوشتند که «انا قوم نعمل السيوف ليست لنا معيشة و لاتجارة و لا غيرها و نحن مضطرون اليها و انما علاجنا جلود الميتة و البغال والحمير الاهليه لا يجوز في اعمالنا غيرها فيحل لنا عملنا؟» ، اين عمل سيوف براي ما حلال است «و شرائها و بيعها و مسها بايدينا و ثيابنا و نحن نصلي في ثيابنا»، ما اين سيوف را روي پاي خود مي گذاريم و با لباس ما ارتباط دارد و با اين لباس نماز مي خوانيم «و نحن محتاجون الي جوابک في هذه المسئله يا سيدنا لضرورتنا . فکتب(ع) اجعل ثوب للصلاة» ، فقط فرمودند براي نماز لباس ديگري قرار دهيد . از روايت استفاده مي شود که از جلود ميته براي سيوف استفاده کردن هيچ اشکالي ندارد . تا دنباله روايت .


بررسي روايت اول

گفتيم اين روايت صحيحة السند است. خود ابو القاسم صيقل مجهول است و در کتب رجالي اسمي از او وجود ندارد . اما چون راوي اين مکاتبه محمد بن عيسي است، روايت روايت موثقه است . در سند، غير از اينکه گفتيم شيخ به اسناد خودش بوده است، در تهذيب از محمد بن حسن صفار دو نفر ديگر هم هستند که آن دو هم موثقه هستند .


نکته اي در فرمايش امام(ره)

اولين نکته اي که در فرمايش امام(ره) است فرمود است که ما ظن داريم لولاالمقطوع( اگر بگوييم قطع نداريم) که از نظر کتابت در اينجا يک اشتباهي شده است اين انا نعمل السيوف نيست، بلکه «انا نغمد السيوف» است . غمد و تغميد و اغماد همان جلد درست کردن است. بعنوان شاهد فرمود اند که ما روايت ديگري درکتاب الطهارة، ابواب النجاسات، باب 34، حديث 4 داريم که از خود ابي القاسم صيقل است که در آن روايت به جاي نعمل، «نغمد» است، که اين دو لفظ از نظر کتابت شبيه هم نوشته مي شود؛ در نعمل و نغمد لا م و دال شبيه هم است، و لذا فرمود اند بايد نغمد باشد . شاهد دومي که اقامه فرموده اند اين بوده که در زمان هاي گذشته صنعت سيوف از صنعت تغميد سيوف جدا بوده است، و آنکه شمشير درست مي کرده يک عمل مستقلي بوده غير از مسئله تغميد و استبعاد مي کنند که بگوييم يک نفر شغلش هر دو بوده است، که هم شمشير درست مي کرده و هم تغميد مي کرده و جلد براي آن درست مي کرده . در روايت دارد « ليست لنا معيشة و لا تجارة غيرها»، اگر بگوييم که مراد خود عمل سيوف است ، عمل سيوف که در آن زمان خيلي شايع و رايج بوده است، ديگر «و نحن مضطرون اليها» معنا ندارد، عملي بوده است و خيلي ها انجام مي دادند. تعبيرشان اين است که در آن زمان عصر سيف و حرب بوده است و از شمشير زياد استفاده مي کردند «و أي احتياج لصانع السيف الي عمل الجلود» . آن کسي که شمشير مي سازد چه ضرورتي داشته که جلدش را بسازد . اين «ونحن مضطرون اليها ليست لنا معيشه و تجارة» اينها قرينه مي شود که مرادشان عمل خود سيوف نبوده و جلد سيوف را درست مي کردند و اغماد مي کرده اند.


نقد استاد بر فرمايش امام(ره)

اين چيزي نيست که بشود اثبات کرد. و اين بيان ها و شواهد - که آن زمان عمل سيف عمل شايعي بوده، پس مراد اينها بايد فقط در خصوص جلد باشد - عنوان ظني را دارد، مخصوصا با اين شهرتي که داشته اند به عنوان صيقل، ظاهرش اين بوده که اينها هر دو عمل را انجام مي داده اند . مخصوصا در زمان ما هم اينطور است که بعيد است که بگوييم شمشير را درست مي کرده اند و ساخت جلدش را براي ديگري مي گذاشته اند.


نکته دوم در فرمايش مرحوم امام(ره)

نکته دومي که فرموده اند اين است که مرحوم شيخ انصاري(ره) اين روايت را فقط حمل بر بيع سيوف کرده نه بر بيع جلود؛ اينکه در روايت دارد «فيحل لنا عملها» شيخ فرموده «عملها» يعني بيع سيوف، و مقصود بيع جلود نيست . مرحوم امام(ره) اين را هم رد کرده اند و فرموده اند که اين با ظاهر روايت سازگاري ندارد، ولو اينکه در روايت ديگري در وسائل، ابواب التجارة باب ابواب ما يکتسب به، باب 8، حديث 5 دارد که «کتبت اليه اني رجل صيقل، اشتري السيوف و ابيعها من السلطان» که ظاهر آن، بيع خود سيف است، اما در اينجا اينطور نيست که بگوييم بيع سيف باشد .

مي فرمايند بايد در اين مکاتبه بگوييم که حتما بيع جلد هم در کار است. يا سيوف درست مي کرده اند و با جلود با هم مي فروخته اند يا بيع جلود از اين روايت استفاده مي شود. تعبيرشان اين است که ماشبهه اي نداريم که «بيع الاغماد» يعني بيع جلود اين شمشير ها را داشته اند. البته يک عبارتي دارند که فرموده اند ظاهرا  ابو القاسم و فرزندان او يا سيوف را مي خريدند و يغمدها و يبيعها من السلطان و به آن جلد مي کرده اند و به سلطان مي فروخته اند، و يا شغلشان مختلف بوده که در زماني جلد و در زماني شمشير درست مي کرده اند، و بعد مي فرمايند که «و لعله کان تاجرا و له عمال اشتغلوا بتغميد السيوف و عمال بالصيقل» خود او دو نوع کارگر داشته است که يک نوع آنها سيوف را مي ساخته اند و صيقل مي داده اند و يک نوع ديگر کارگرانش سيوف را جلد مي کرده اند و مي فروختند . اين نکاتي که در اينجا دارند. علاوه بر اينکه اين هم مجرد به يک امور حدثي است که جمعش با مطالب قبل مشکل است . بالاخره در اينجا مي پذيرند که کار اينها با سيوف هم بوده است و در آنجا مي فرمايند نه اين روايت فقط در مورد تغميد سيوف است . خلاصه نکته دوم اين است که مقصود اصلي در اين روايت بيع الغمد و اغماد است .


نکته سوم فرمايش امام(ره)

نکته سوم راجع به آن و نحن مضطرون است، که نکته خوبي است که فرموده اند: مقصود از اضطرار در اينجا، اضطراري که مبيح براي محذورات باشد که «ضرورات تبيح المحذورات» نيست . اضطرار يعني الان عملا تجارت ما با همين عجين شده است .


نکته چهارم فرمايش امام(ره)

نکته چهارم اين است که مي فرمايند ظاهر روايت اضطرار به اصل اغماد بوده است، يعني بايد جلد درست مي کرده اند نه اينکه اضطرار به خود اين ميته و جلد ميته باشد . عبارت اين بود که «انا قوم نعمل السيوف ليست لنا معيشة و لا تجارة غيرها و نحن مضطرون اليها و انما علاجنا جلود الميتة»، اگر ما بخواهيم از اين روايت استفاده کنيم که انتفاع به ميته جايز است، و بخواهيم روي ظاهر روايت پيش بياييم، ظاهر روايت اين بوده که اضطرار به جلود ميته بوده است و الضرورات تبيح المحذورات و ديگر بحثي ندارد. اگر واقعا اضطرار باشد و اضطرار به جلود ميته باشد اشکالي ندارد، مثل اينکه بعضي مسلمانها سوال مي کنند که ما در اين سوپر مارکتهاي خارج که کار مي کنيم شراب هم مي فروشند و ما جاي ديگري هم نمي توانيم برويم، اين اگر در همان جا حضور داشته باشد ولو اينکه به حسب اولي در جايي شراب مي فروشند انسان نبايد دخالت داشته باشد، اما جايي که ضرورت وجود دارد انسان بايد کارهاي ديگرش را انجام دهد .


مراد از اضطرار و استدلال به روايت

اگر ما گفتيم مورد روايت اضطرار است و اضطرار به جلد ميته است، امام(رض) دو راه مهم را طي فرمود اند: يکي اين که اين اضطرار، آن اضطرار الضرورات تبيح المحذورات نيست، کسي گمان نکند که مراد، آن اضطرار است. پس ما از روايت به عنوان حکم اولي نمي توانيم استفاده کنيم که انتفاع به ميته جايز است. اگر اين اضطرار را همان اضطرار مصطلح بدانيم، از روايت بعنوان حکم اولي نمي توانيم استفاده کنيم .


معناي دوم براي اضطرار

 اما اگر اضطرار را اينطور معنا کرديم، «نحن مضطرون اليها» يعني کار ما همين شده است و تجارت ما روي اين مي چرخد، حالا عبارت اين بود که «انما علاجنا جلود الميتة و البغال والحمير الاهليه لا يجوز في اعمالنا غيرها»،. اينجا نکته اي که امام خواسته اند بفرمايند اين بودکه ظاهر روايت اضطرار به عمل سيوف يا تغميد است نه خصوص عمل ميته، اينها کارشان جلد درست کردن است نه اينکه اضطرار به عمل ميته داشته باشند . به ايشان عرض مي کنيم که عبارت «لا يجوز في اعمالنا غيرها» يعني چه؟ مي فرمايند آن هم معنايش اين است که تجارت ما با اين مي چرخد نه اينکه عمل ما فقط با ميته باشد .

يک وقت مي گوييم روايت ميگويد ما غير از جلد ميته نمي توانيم کار ديگري کنيم اين مي شود اضطرار به جلد ميته، يک وقت مي گويد ما کارمان جلد درست کردن است و ميته خصوصيتي ندارد اما آن هم در کارمان هست. امام مي خواهند بفرمايند که اين «لا يجوز في اعمالنا غيرها» مراد، خصوص ميته نيست، بلکه مراد اين است که تعبير فرمود اند «لا يجوز عملهم و لا تدور تجارتهم الا مع ابتلاء بها»، بالاخره ما سرو کارمان به ميته هم مي افتد پوست و ... زياد مي آورند و ميته هم در آن هست، اما ميته بالخصوص اينجا نيست .


بررسي و نقد فرمايش مرحوم امام(ره)

اين نکته ديگر بود که ببينيم درست است يا نه؟ امام(رض) غير از تفسيري که در «نحن مضطرون اليها» دارند، مي فرمايند که مراد، عمل سيوف يا اصل تغميد است و ديگر مراد اضطرار به خصوص ميته نيست، ولي انصافش اين است که اين هم بر خلاف ظاهر روايت است . ظاهر روايت مي گويد ما فقط از جلود ميته و بغال و حمير اهليه اينها استفاده مي کنيم، چون عرض کردم که معمولا بغل و حمار را ذبح نمي کنند ولو اينکه قابل تذکيه هستند . اولا مي گويد «انما علاجنا جلود الميته»، بعد مي گويد «ولا يجوز  في اعمالنا غيرها» لا يجوز يعني لا يمکن ، ما براي عمل خود غير از اين نمي توانيم استفاده کنيم .

فرض کنيد که جلود ميته ارزان تر از جلود غير ميتة بوده است، لذا اينکه بگوييم مراد خصوص عمل ميته نيست درست نيست . البته در روايت تهذيب و وسائل دارد «انما علاجنا جلود الميته» صاحب کتاب حدائق وقتي نقل مي کند «انما علاجنا من جلود الميته» که من تبعيضيه مي آورد و اگر «من» باشد فرمايش امام با اين بيان صاحب حدائق تاييد ميشود . راجع به آن کلمه اي که در روايت بود که تعبير به صعوبة دارد، هم تفسيري دارند که فرموده اند مراد صعوبت غسل بدن و لباس و تعويض لباس براي صلاة است و يکي دو نکته ديگر هم هست که حتما مراجعه کنيد .


فرق ميان دو معناي اضطرار

خيلي فرق مي کند که بگوييم فقط بر فرض اضطرار، که ديگر به درد مدعي ما نمي خورد، يا بگوييم اين اضطرار اضطرار، اصطلاحي نيست که از روايت استفاده ميشود انتفاع به ميته جايز است.

و صلی الله علی سیدنا محمد و آله اجمعین.



برچسب ها :

مراد از انتفاع از میته معاوضه بر میته روایت ابو القاسم صيقل تصحیح متن روایت ابو القاسم صيقل توسط امام خمینی مراد از اضطرار در روایت صیقل فرق ميان دو معناي اضطرار در روایت صیقل نقد تصحیح روایت صيقل توسط امام خمینی

نظری ثبت نشده است .