موضوع: مکاسب محرمه
تاریخ جلسه : ۱۳۸۴/۹/۱۵
شماره جلسه : ۲۹
-
مبنای علما در ملاک در معامله از نظر صحت و فساد
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
بيان چند نکته
بعد از بحث جواز شرب و عدم جواز شرب ابوال، عرض کرديم نکاتي را براي تکميل بحث بايد بيان کنيم.نکته اول
امر اول که ديروز خلاصه آن را گفتيم اين شد که ملاک در صحت و بطلان معامله روي ابوال، نبايد مسئله جواز شرب و عدم جواز شرب باشد، ما عرض کرديم که بايد معامله از مصاديق اکل مال به باطل نباشد .ملاک در معامله از نظر صحت و فساد: مبناي قدما يا متأخرين؟
اگر کسي سوال کند که صاحب جواهر و مرحوم شيخ و جمعي از قدما ملاک صحت و بطلان معامله را در ابوال جواز و عدم جواز شرب مي دانند، اما جمع ديگري که عمدتاً در ميان متاخرين هستند ملاک را چنين گفته اند که آيا غرض و منفعت عقلايي و محلله اي دارد يا نه؟ بالا خره وقتي با اين دو مبنا مواجه مي شويم کدام را بايد اختيار کنيم، و به چه دليل مي توانيم بگوييم که ملاک در باب معامله از نظر صحت و فساد آن مبناي شيخ و مبناي صاحب جواهر نيست؟ در جواب مي گوييم که اولاً در هيچ روايتي نداريم که ان کان شربه جائز فبيعه صحيح، اين را خود فقها مطرح کرده اند، اينکه بگوييم مبتني بر جواز شرب يا مبتني بر عدم جواز شرب است، هيچ منشأ روايي ندارد. آن روايت نبوي را داريم که «ان الله اذا حرّم شي حرّم ثمنه» لکن اولاً برخي سند اين روايت را قبول ندارند، ثانياً اين روايت در بعضي از نسخ دارد «ان الله اذا حرّم اکل شي حرّم ثمنه» يعني اگر أکل شيئي حرام شد معامله روي آن شيء بخاطر اکل آن حرام است، و ثالثاً که نکته مهم اين است «ان الله اذا حرم شيء» اگر کلمه اکل هم در آن نباشد، حرّم ثمنه يعني در صورتي که معامله را هم به همان قصد اثر محرم انجام دهيد اين معامله اي است که هم حرام است و هم باطل، که طبق اين جواب سوم ديگر آن فرمايش مرحوم شيخ انصاري فرمايشي است که مخدوش مي شود.اشکال به مرحوم شيخ(ره)
مرحوم شيخ وقتي فرق بين بول و طين را بيان مي کنند که چرا فقها معامله طين يعني خاک را با اينکه خوردن خاک حرام است جائز مي دانند؟ اگر خوردن خاک حرام است «ان الله اذا حرّم شيء حرّم ثمنه» پس بايد معامله روي خاک هم باطل باشد در حالي که جميع فقها معامله روي خاک را صحيح مي دانند، آن وقت اشکال اين بود که چرا معامله روي بول با اينکه بول هم «حرّم شربه» خداوند شربش را حرام کرده است، باطل ولي روي طين صحيح است.جواب مرحوم شيخ(ره)
مرحوم شيخ در جواب اين روايت «ان الله اذا حرم شيء حرم ثمنه»، فرمود مقصود از حرّم شيء يکي از اين دو تا است؛ يا «حرمت جميع منافع يک شيء» و يا «حرمت منفعت غالبه شيء»، اگر شارع تمام منافع يک شيء يا منفعت غالبه يک شيء را حرام کرد آنگاه معامله روي آن هم حرام است و هم باطل.اشکال بر مرحوم شيخ(ره)
اشکالي که ما داريم اين است که از کجاي روايت و به چه قرينه اين عنوان را در روايت بياوريم، روايت اگر سندش را بپذيريم مي گويد «ان الله اذا حرّم شيء» از کجا داريم که حرّم شيء يعني جميع منافعش يا منافع غالبه را؟جواب مرحوم شيخ(ره)
مرحوم شيخ(اعلي الله مقامه الشريف) استاد همه مجتهدين تا قيامت است، مرحوم شيخ مي فرمايد که در طين منافع غالبه طين حرام نيست، در ميان مردم از خاک منافع زيادي استفاده مي کنند، بله اکل تين حرام است اما اکل تين منفعت نادره است، مگر چند درصد ممکن است طين را بخورند، اصلاً اکل طين جزو منافع آن محسوب نمي شود. روايت را آنطور معنا مي فرمايند تا در مورد اکل گرفتار اين اشکال نشوند و از راه اکل در ما نحن فيه نقضي وارد نشود. در بول منافع غالبه آن شرب است لذا معامله روي او حرام است. ما عرضي که داريم اين است که اگر ما آمديم گفتيم اين روايت «ان الله اذا حرم شيء حرم ثمنه» کجايش دارد جميع منافع يا منافع غالبه؟ قرينه اي هم بر اين معنا نداريم. تنها چيزي که بر آن قرينه روشن داريم اين است که حرّم ثمنه اگر قصد آن اثر حرام را کنيم اين ديگر مناسبت حکم و موضوع قرينه مي شود بر اين معنا بگوييم روايت «ان الله اذا حرم شيء حرم ثمنه» يعني آن معامله اي که به قصد ترتب اثر حرام است آن معامله حرام مي شود، مي خواهد آن اثر حرام منفعت غالبه باشد يا نباشد. فرض کنيد خون، مگر خوردن خون يک منفعت غالبه است؟ مگر در زمان قديم چند درصد مردم خون را مي خوردند، منفعت نادره اي است، بگوييم اگر کسي خون را به قصد ترتب اثر حرام بفروشد اين معامله هم حرام است و هم باطل، نه در خون فقط بلکه در ساير موارد و در امور مباحه هم همين طور است، اگر انسان شيء مباحي را به قصد ترتب اثر حرام بفروشد، آن هم معامله اش حرام مي شود و هم کار حرامي انجام داده است. چون قبلاً اين روايت نبوي را از نظر سند درست کرديم حالا مي گوييم مضمون و معناي روايت چيست. مي گوييم اگر خدا شيئي را حرام کرد و کسي معامله کند به قصد ترتب آن اثر حرام، معامه حرام و باطل است. اگر کسي بگويد اين مبناي صاحب جواهر و شيخ از اين روايت گرفته شده ما بوسيله اين سه جواب که مطرح کرديم جواب مي دهيم.نتيجه بررسي ملاک صحت معامله
نتيجه اين است که ما نمي توانيم بگوييم اگر شرب حرام شد معامله هم حرام مي شود، اگر کسي ابوال طاهره را به قصد ترتب اثر حلال بفروشد، مثلاً مي خواهند ساختماني که نياز به گل دارد به جاي اينکه از آب معمولي استفاده کنند از اين آبها استفاده کنند يا مي خواهند کوچه را بشويند - فرض اين است که بول طاهر است - اگر به قصد ترتب اثر حلال باشد اين روايت هيچ وقت نمي گويد اين حرام است. نتيجه اين شد - تاکيد من اين است در اين مباحث استدلالي آن راهي که بايد استنباط کنيم و به نتيجه برسيم اين براي شما روشن شود، اگر راه استنباط را خوب دقت کنيد و پيش برويد کم کم ملکه اجتهاد در انسان بوجود مي آيد - مي گوييم ما مبناي شيخ و صاحب جواهر را داريم اينها بين جواز و عدم جواز شرب فرق گذاشته اند، تا اينجا نتيجه گرفتيم که دليلي بر اين مبنا نداريم، و اگر کسي هم بخواهد اين روايت را دليل قرار دهد مواجه با اين اشکالات است.بررسي ملاک نبود منفعت عقلائيه
اگر از شيخ بپرسيم شما چرا بين جواز شرب و عدم جواز شرب فرق گذاشتيد؟ دليل ندارند، اين روايت هم دليلي ندارد. مي گوييم شما در باب ابوال مي گوييد اگر يک منفعت عقلائيه داشته باشد معامله اش صحيح است. مي گوييم دليل بر اين مبنا چيست؟ - اصلاً شما يکسال مکاسب محرمه خوانديد از استاد سوال مي کنيد و مي گوييد اينکه منفعت عقلائيه داشته باشد يا نداشته باشد، اين را از کجا آورده ايد؟ چه کسي گفته است در معامله بايد حتما يک منفعت عقلائيه وجود داشته باشد - ما ديروز جواب داديم گفتيم که در معامله يک اصل کلي داريم که انصافاً شايد در شريعت ما قانوني به اين محکمي در باب معاملات نداشته باشيم، «لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ» و ما هم همان نحوه استدلال مرحوم ايرواني را قبول داريم که توضيح آن را قبلا گفتيم . شارع مي فرمايد در اسلام اکل مال به باطل درست نيست. مي گوييم اگر چيزي ماليت ندارد، اگر بخواهيد اين را بدهيد و در مقابل چيزي بگيريد مي شود اکل مال به باطل. کجا شيئي ماليت دارد؟ جائي که منفعت عقلائي بر آن مترتب شود ولو يک منفعت نادره باشد. باز هم تاکيد مي کنم بر خلاف کلمات شيخ در مکاسب که منفعت نادره را قبول ندارند و مي فرمايد براي معامله روي چيزي بايد يک منفعت غالبه عقلائيه داشته باشد و ما اگر بگوييم منفعت نادره مسوّغ بيع است لازمه اش اين است که بيع هر چيزي جايز باشد. عرض ما اين است که اشکالي ندارد، مگر ما در باب معاملات حتماً دليل محکم داريم که اين شيء اگر منفعت نادره هم داشته باشد به هر نحوي هم بخواهد داشته باشد بيعش حرام است؟ نه چنين دليلي نداريم. الان مي گوييم اين دليل، دليل نيست. اينکه اگر شيئي منفعت نادره اي داشته باشد پس بايد هر بيعي جايز باشد، نه. چرا بگوييم هر چيزي بيعش جايز است؟
نظری ثبت نشده است .