موضوع: مکاسب محرمه
تاریخ جلسه : ۱۳۸۵/۳/۶
شماره جلسه : ۹۴
-
استدلال به روایات در انتفاع به اجزاء خنزیر
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
روايت پنجم
روايت پنجم روايتي است از زرارة عن ابي عبدالله(ع) قال سألته عن الحبل يکون من شعر الخنزير يستقي به الماء من البئر، هل يتوضأ من ذلک الماء؟ قال: لا بأس. در اين روايت، زراره از امام صادق(ع) سوال مي کند که اگر طنابي از موي خنزير باشد و به وسيله آن آب چاه استقاء مي شود - يعني دلوي را مي بندند و در چاه مي اندازند و از چاه آب بيرون مي کشند - اگر يتوضّأ (به صيغه معلوم) بخوانيم، آن مستقي و استقاء کننده فاعلش است اما اگر يتوضّأ (به صيغه مجهول) بخوانيم يعني ديگران بخواهند از آب چاه وضو بگيرند، اين سوال کننده احتمال مي داده که اين طناب چون از موي خنزير است و با دلو وقتي به داخل چاه مي رود طناب هم به آب ميخورد، يا مراد از اين «ماء» يعني آبي که در دلو است، دلوي که بوسيله شعر خنزير با آن آب بيرون آورديم، آيا با اين آب دلو ميشود وضو گرفت يا نه؟ امام(ع) مي فرمايد «لا بأس». اينجا جواب اطلاق دارد؛ يعني هم آن کسي که خودش مستقي هست مي تواند وضو بگيرد و هم ديگري مي تواند وضو بگيرد . ازاين جهت بحثي ندارد و سوال سائل هم از اين بوده که آيا به صرف اينکه اين حبل از شعر خنزير است، آيا انتفاع به آبي که در دلو است جايز است يا نه ؟ آيا وضو گرفتن از آن آبي که در چاه است آن جايز است يا نه؟بيان استدلال به روايت
اشکال به استدلال
اينجا برخي اشکال کرده اند که هر چيزي انتفاعش به حسب خودش است. انتفاع به آب اين است که انسان بخورد يا وضو بگيرد . بستن حبل به دلو، از مقدمات انتفاع است، اما خودش عنوان انتفاع را ندارد. در حقيقت مي خواهند با اين اشکال بگويند ما از روايت نمي توانيم استفاده کنيم که انتفاع به حبل و شعر خنزير جايز است .جواب اشکال
بررسي تضاد ميان روايات و اقوال علماء
بعضي از روايات ديگر هم هست که قبلا خوانديم، منتهي بحث مهم در اينجا اين است که چه بايد بکنيم؟ شايد در فقه کمتر موردي را داشته باشيم که وقتي به قول فقها مراجعه مي کنيم يک بياني دارند، اما در مقابل، روايات متعدد وجود دارد. در فقه اين را داريم که فقها گاهي فتوايي داده اند که اجماعي است، يک روايت ولو صحيح السند مخالف هم دارند. اينجا مي گوييم فقها بر طبق اين روايت عمل نکرده اند و از اين روايت اعراض کرده اند. اما گاهي اين يک روايت، دو روايت يا سه روايت يا چهار روايت مي شود مثل ما نحن فيه که اينجا روايات متعدد داريم. اين روايات از دو جهت با قول فقها سازگاري ندارد؛ يکي اينکه فقهاء مي گويند انتفاع از شعر خنزير حرام است – البته نسبت اجماع داده شده – امّا روايات مي گويد مانعي ندارد . مطلب ديگري که در عبارات فقها وجود دارد، اينکه آنها مورد را مقيد به اضطرار کرده اند و گفته اند اگر در يک موردي اضطرار بوجود آمد مانعي ندارد، اما در اين رواياتي که ملاحظه فرموديد هيچ قيد اضطرار و عدم اضطرار وجود ندارد.فرمايش مرحوم امام(ره)
نظر استاد در توجيه کلام ابن ادريس(ره)
اشکال بر استفاده اضطرار از روايات
ممکن است بفرماييد در اين روايت دوم، اين قيد در سوال سائل وجود دارد ولي در جواب امام(ع) که اين قيد نيست.جواب اشکال
نتيجه جمع بين قول علماء و روايات
علت عدم حکم به کراهت
حال شايد بعضي بگويند بفرماييد کراهت؛ مي گوييم اينجا حکم کراهتي هم نيست، اين يک نوع اختيار و اضطرار خاصي است بر طبق آنچه که در اين روايات آمده است .نظر نهايي استاد
۲۱ تیر ۱۳۹۴ ساعت ۰۱:۱۶
ما واقعا استفاده میکنیم از بحثهای علمی ایشان اگر میشود بصورت مقاله ای بزنند تا بشود دانلود کرد
پاسخ :
از لطف شما سپاسگزاریم . ساختار فنی آن را پیاده خواهیم کرد.
۱۵ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۲۱:۲۵
با سلام در صورت امکان از علت مکروه دانستن نساجی توسط شهید اول در باب متاجر لمعه توضیحی ارائه فرمائید(علت مکروه بودن نساجی) جزاکم الله
پاسخ :
شغل های مکروه کفن فروشی، قصابی، نساجی، حجامت گری و برده فروشی است. دلیل آن هم روایات است . (وسائل الشیعه، ج 17، ص 326)