موضوع: مکاسب محرمه
تاریخ جلسه : ۱۳۸۵/۲/۳۱
شماره جلسه : ۹۱
-
وجوه جمع بین سه طائفه از روایات در بیع خنزیر
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
سه طائفه روايات در بيع خنزير
ملاحظه فرموديد که در بحث بيع خنزير سه طائفه روايات داريم؛ يک طائفه دلالت داشت بر اينکه بيع خنزير مطلقا باطل و حرام است، يک طائفه دلالت داشت بر اينکه بيع خنزير مطلقا صحيح و جايز است، و طائفه سوم تفصيل بود بين اين که بايع مسلمان باشد يا بايع ذمي باشد، که اگر بايع ذمي باشد صحيح است و اگر مسلمان باشد باطل و حرام است .وجوه جمع بيع اين سه طائفه روايات
بحث اين است که اينجا صناعت اجتهاد چه اقتضايي دارد؟ و بالاخره به چه نتيجه اي مي توانيم برسيم چند راه در اينجا به صورت احتمال است که بيان مي کنيم ببينيم کدام يک از اينها خالي از اشکال است .احتمال اول
احتمال اول اين است که بگوييم روايات مانعه تماما ضعيف السند است، لذا روايات مانعه را کنار بگذاريم و بگوييم دو دسته روايات داريم؛ يکي روايات مطلقه که بر جواز بيع خنزير دلالت دارد و ديگري روايات مقيده که فقط مي گويد اگر بايع ذمي باشد اين بيع صحيح است، آنگاه روايات مطلق را حمل بر مقيد کنيم و نتيجه بگيريم که بيع خنزير آنجايي که شخص ذمّي است مانعي ندارد .اشکال احتمال اول
به نظر ما اين اشکال قابل جواب است و جواب آن اين است که بعضي از روايات طائفه سوم لسان نفي دارد، که مي گويد اگر ذمي مقداري خمر و خنزير دارد و حالا مسلمان شده، آيا مي تواند آنها را بفروشد و دين ديگران را ادا کند؟ امام(ع) مي فرمايد «لا» که لسان نفي دارد. اگر لسان روايات طائفه دوم و سوم، هر دو اثباتي بود، مثلا طائفه دوم مي گفت «يجوز بيع الخنزير» و طائفه سوم ميگفت «يجوز للذمي أن يبيع الخنزير»، مي گفتيم اينها مثبتين هستند و بين آنها اطلاق و تقييد جايي ندارد. اما در روايات طائفه سوم در بعضي از آنها لسان نفي دارد و مي گويد اگر ذمي مسلمان شد و مقداري خمر و خنزير در اختيارش بود، خودش نمي تواند بفروشد. اين لسان نفي است و با اين لسان نفي مي شود آن لسان اطلاق را تقييد زد .
احتمال دوم
احتمال دوم اين است که با طائفه سوم، طائفه دوم را تقييد بزنيم . با تقييد و بعد التقييد در ظاهر طائفه اولي تصرف کنيم، به اين بيان که بگوييم بين طائفه اولي و طائفه ثانيه، تعارض ظاهر و نصّ يا ظاهر و اظهر است. طائفه اولي ظهور در حرمت دارد و مي گويد «بيع الخنزير يا ثمن الخنزير سحت» که سحت ظهور در حرمت دارد . قبلا هم گفتيم سحت در کراهت هم استعمال شده است. اما طائفه ثانيه مي گويد «لا بأس» و اين اظهر از آن است. حال طائفه ثانيه را با طائفه ثالثه تقييد بزنيم، بعد التقييد مي گوييم اگر ذمي خنزير فروخت لا بأس ، با اين مقيّد تصرف کنيم در «ثمن الخنزير سحت» و آنرا حمل بر کراهت کنيم .اشکال احتمال دوم
اشکال اين احتمال اين است که در ميان فقها ي اماميه، هيچ کس بر اين معنا فتوا نداده که «بيع الخنزير مکروه» ، در ميان فقهاي عامه هم احدي فتوا نداده است الا ابو حنيفه – چنانکه قبلا اقوال را خوانديم - که مرحوم شيخ در کتاب خلاف فرموده که ابو حنيفه قائل به اين است که بيع خنزير مکروه است، اما تمام مذاهب عامه بر اين معنا فتوا نداده اند .تذکر يک نکته در باب اجتهاد
بيان اشکال احتمال دوم
در رد اين نکته دوم مهم ترين بيانمان اين است که اگر جايي از نظر صناعت اين اقتضا را داشت که از باب حمل ظاهر بر اظهر، سحت را حمل بر کراهت کنيم، حمل مي کنيم چرا که صناعت همين اقتضا را دارد، چطور در روايتي که مي گويد اين کار «لا يجوز» و روايت ديگر مي گويد «لا بأس» با «لا بأس»، «لا يجوز» را حمل بر کراهت مي کنيم، در فقه فراوان داريم. ولي اينجا نمي توانيم ظاهر را حمل بر اظهر کنيم براي اينکه نتيجه اش چيزي مي شود که لم يفت به احدا و اين درست نيست .احتمال سوم
اما اگر طائفه ثالثه را مقيد طائفه اولي قرار داديم، بعد از آنکه طائفه اولي تقييد خورد ديگر نتيجه اين مي شود که مطلق بيع خنزير حرام نيست، بلکه اذا کان البايع مسلم حرام است. وقتي با طائفه ثالثه طائفه اولي را تقييد زديد نتيجه اين مي شود که «ثمن الخنزير سحت اذا کان البايع مسلما»، حالا نسبتش با طائفه ثانيه عام و خاص مطلق مي شود . الان روايات مانعه بعد التقييد، اخص از روايات مجوزه مي شود، يعني روايات مانعه مي گويد اگر بايع مسلمان بود بيعش اشکال دارد، اما روايات مجوزه مطلق است و حمل مطلق بر مقيد مي کنيم و از اين راه اشکال مثبتين هم پيش نمي آيد. نتيجه اين مي شود که بايع اگر مسلمان باشد بيعش اشکال دارد، اما اگر ذمي باشد در زمان ذمي بودن اشکال ندارد، آنهم در صورتي که مشتري هم ذمي باشد، والا همان طوري که بيع الخنزير من المسلم جايز نيست، اگربايع مسلمان باشد به مسلمان هم جايز نيست، اما بيع ذمي به ذمي مانعي ندارد.
نتيجه بحث و طرح يک اشکال
عرض کرديم که بين طائفه ثانيه و ثالثه حمل مطلق بر مقيد مي شود و مثبتين نيستند. در نتيجه با توجه به آن بيان، بين آن راه که ما اول ثانيه را تقييد، بزنيم و بعد از تقييد، روايات طائفه ثانيه مي شوند اخص از مانعه، و بين اين راهي که مرحوم آقاي خويي(ره) فرموده اند از حيث نتيجه فرقي وجود ندارد. نتيجه اين مي شود که ما بگوييم از مجموع روايات استفاده مي شود بايع خنزير اگر ذمي باشد بيعش اشکالي ندارد. لکن يک اشکالي در روايات مجوزه وجود دارد که اين اشکال مقداري فقيه را متوقف مي کند، و آن اين است که در اين روايات مجوزه، بيع خمر هم تجويز شده است، در حالي که ادعا شده است که بيع الخمر بالضرورة باطل است ولو اينکه بايع هم ذمي باشد، بيع الخمر شايد مثلا روي اين جهات باشد که خمر هم در کتب آسماني در همه شرائع حرام بوده است، ولي بيانش در سال دوم و سوم هجرت بوده است، اما به حسب واقع در تمام شرايع خمر حرام بوده است . اين معنا که در روايات مجوزه بيع الخمر تجويز شده است بر خلاف ضرورت فقه است ولو بايع آن ذمي باشد .جواب اشکال
آيا بايد بگوييم چون در روايات مجوزه چنين معنايي وجود دارد، کل روايات مجوزه را کنار بگذاريم يا همين قسمت را کنار بگذاريم؟ اگر يک روايتي چند قسمت دارد، يک قسمتش بر خلاف ضرورت بود اما بقيه آن مانعي ندارد، مگر در اصول ياد نگرفتيم که تبعيض در حجيت مانعي ندارد. تبعيض در حجيت يک فرد و مصداقش اين است که در جايي دلالت مطابقي از حجيت ثابت شد، دلالت التزامي تابع دلالت مطابقي در اصل حدوث است اما در حجيت نيست، و مي گويند تبعيض در حجيت مانعي ندارد . که ما اين نظر را نپذيرفتيم. اما مصداق ديگرش اين است که اگر صدر روايتي بر خلاف اجماع يا بر خلاف ضرورت بود، اما ذيلش نه، اينجا تبعيض در حجيت را همه مي پذيرند. اگر در اين روايات مجوزه نسبت به بيع خمر اشکالي بود ما تبعيض در حجيت را مي پذيريم و مي گوييم آن مقداري که بر خلاف ضرورت است کنار برود اما بقيه را روي صناعت عمل مي کنيم، و نتيجه مي گيريم که بايع ذمي اگر خنزير را به ذمي ديگر فروخت اين بر حسب ضوابط اشکالي ندارد.تمسک شيخ انصاري(ره) به اجماع
اين نکته را عرض کنم که تعجب اين است که مرحوم شيخ انصاري(اعلي الله مقامه الشريف)، در بحث بيع خنزير فقط به اجماع تمسک کرده اند. آيا در نظر شيخ اين بوده چون رواياتش همه با هم متعارض است فرموده اين تعارض سبب مي شود که ما همه را کنار بگذاريم برويم سراغ اجماع؟نقد مرحوم شيخ(ره)
نظری ثبت نشده است .