درس بعد

مكاسب محرمه

درس قبل

مكاسب محرمه

درس بعد

درس قبل

موضوع: مکاسب محرمه


تاریخ جلسه : ۱۳۸۵/۲/۲۵


شماره جلسه : ۸۷

PDF درس صوت درس
چکیده درس
  • مراد از تعلیم و صید در آیه 4 سوره مائده

دیگر جلسات


بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين


موضوعيت داشتن صيد و کلب الصّيد

عرض کرديم که در اين بحث بالاخره در بين روايات، روايت مطلق داريم. در روايات مقيده هم گفتيم دو عنوان نداريم، بلکه يک عنوان داريم و آن يک عنوان عبارت از همان کلب الصيد است. يک نکته اي که وجود دارد اين است که اکنون که کلب الصيد را استثناء مي کنيم، آيا خود صيد و کلب الصيد موضوعيت دارد؟ اگر گفتيم کلب الصيد بودن موضوعيت دارد، نتيجه اين مي شود از نظر مقتضاي ادله، بيع کلب الصيد فقط جايز باشد، اما بيع سائر کلاب جايز نباشد. اما اگر گفتيم کلب الصيد موضوعيت ندارد بلکه به عنوان يکي از مصاديق کلب معلّم است، آن وقت نتيجه مي گيريم که بيع مجموع کلاب معلّمه جايز است، مي خواهد معلم باشند براي صيد، يا براي زرع يا بستان يا حائط يا ماشيه و غير ذلک.


توضيح مطلب

براي روشن شدن اين عنوان، اگر اين جهت براي ما روشن شود که آيا اين صيد کردن عنوان ملکه را دارد، که در کلمات امام(رضوان الله عليه) زياد روي اين جهت تکيه شده (سگي که ملکه صيد کردن را دارد)، يا اينکه نه اين عنوان صيد، عنوان ملکه نيست (اين طور نيست که ما بگوييم ملکه براي کلب باشد).

اگر به اين نتيجه رسيديم که صيد يک عنوان ملکه و ذاتي براي کلب است، اين کلب را مي شود خريد و فروش کرد ولو اينکه به قصد صيد هم نباشد. و در اين صورت که گفتيم چنين عنواني مربوط به ملکه است و ذاتي - نه ذاتي به معناي فلسفي، يک عنواني است که مي آيد اين نوع سگ را از سائر کلاب حقيقتاً جدا مي کند يعني کالفصل باشد براي جنس - آن وقت وجهي براي اينکه از کلب الصيد به سائر کلاب تعدّي کنيم نداريم. اما اگر گفتيم اين عنوان صيد، عنوان ملکه را ندارد، بلکه عنوان صيد يک عنوان است، و يکي از مصاديق تعليمي براي سگ است، به همين اندازه که به سگ آموزش مي دهند که برو صيد را بگير و بياور، کاري به اينکه صفت، ملکه براي او باشد ندارد، اگر اين را گفتيم، ما مي توانيم از کلب الصيد به سائر کلاب تعدي کنيم و بگوييم بيع سائر کلاب هم مانعي ندارد.


استفاده عدم ملکه بودن صيد از نظر قرآن

به نظر مي رسد که اگر در اين آيه شريفه در سوره مائده دقت کنيم، صيد يکي از مصاديق تعليم است و عنوان ملکه را ندارد، و اگر يکي از مصاديق تعليم شد، معلوم مي شود آن عنوان اصلي عنوان معلّم بودن است، حالا معلّم باشد براي صيد يا براي محافظت، محافظت خانه، محافظت زرع و غير ذلک. ما مي خواهيم از آيه اين را استفاده کنيم که صيد ليس ملکة للکلب ، صيد يک عنوان تعليمي دارد. اگر اين را گفتيم معلوم مي شود خود صيد ليس موضوعاً مستقلا، بلکه آنچه که موضوعيت دارد معلّم بودن است.


بررسي آيه 4 سوره مائدة

آيه در سوره مائده، آيه چهار هست؛ «يَسْأَلُونَكَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ» از تو سؤال مي کنند چه چيزي براي اينها حلال است، «قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ» براي شما طيبات حلال است در مقابل خبيث، «وَمَا عَلَّمْتُم مِّنَ الْجَوَارِحِ» آنچه که تعليم کرديد شما «مِّنَ الْجَوَارِحِ مُكَلِّبِينَ»، «جوارح» جمع جارحه است، جارحه در اينجا به معناي سگ است. «جرح» يا «اجترح» به معناي «اکتسب» است، به دست و پا و اينها مي گويند جوارح، چون انسان اگر چيزي بخواهد به دست بياورد به وسيله اينها به دست مي آورد، سگ شکاري به او مي گويند جوارح، چون وسيله است براي اينکه برود شکار را صيد کند و بياورد. «وَمَا عَلَّمْتُم مِّنَ الْجَوَارِحِ مُكَلِّبِينَ» يعني صاحبان کلاب، «تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللَّهُ» «هنّ» باز به آن جوارح برمي گردد، شما جوارح را از آنچه که خدا ياد شما داده تعليم مي کنيد.


مراد از تعليم در آيه

اينجا در تفسير يا در فقه مراد از تعليم چيست؟ اصلاً تعليم به اين معناست که اگر سگ را بخواني که برود آن صيد را بگيرد «يستجيب اذا دعي يأتمر اذا أمر» و اگر گفتي ول کن او را رها بکند «ينزجر اذا زجر»، تعليم همين اندازه است. تعليم، يک امر ملکه اي نيست. اين سگ ياد مي گيرد مثل اينکه سگ ياد مي گيرد صاحبش کيست. اينکه ملکه اش نمي شود، اين اصلاً عنوان ملکه را ندارد، سگ ياد مي گيرد که محدوده اين خانه چيست، ياد مي گيرد که اين زرع چقدر محدوده دارد، کلب ماشيه ياد مي گيرد چقدر در اينجا غنم و گوسفند و اينها وجود دارد، اين در همين حدّ يادگيري است.

يک نظريه اي را بعضي از بزرگان اصوليين در باب وضع دارند به نام «قرن الاکيد» اين نظريه «قرن الاکيد» مأخوذ از يک نظريه اي است در علم روانشناسي به نام «شرطي بودن»، که اگر يک عملي، حتي روي سگ، زياد انجام شود، در اثر تکرار، سگ مي فهمد، مثلاً مي فهمد وقتي صاحبش دستش را بالا آورد يعني بايد برود صيد را بگيرد، پايين آورد يعني بايد رها کند و صيد را برگرداند، از اين تعبير مي کنند به شرطي بودن يا شرطي شدن. بعضي از بزرگان ما در علم اصول در باب وضع، همين نظريه را اختيار کردند. اين شرطي بودن که يکي از انحاء تعليم است ربطي به ملکه ندارد، که ملکه آن حالت نفسانيه قائمه به نفس است - آن تعبيراتي که در جاي خودش مي گويند – و به زودي هم از نفس زائل نمي شود.


ادامه بررسي آيه

بنابراين ما از آيه استفاده مي کنيم که صيد يک امر تعليمي است و ملکه نيست. اصلاً آيه مي گويد «وَمَا عَلَّمْتُم مِّنَ الْجَوَارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ» شما به اينها تعليم مي کنيد، صيد يک مصداقي از مصاديق تعليم است، حالا اگر کسي باز بگويد نه، اين صيد عنوان ملکه را هم دارد، بالاخره اين آيه که در مورد صيد است از اول نمي گويد « وما يصيد الکلاب مثلاً کذا »، بلکه مي گويد «وَمَا عَلَّمْتُم مِّنَ الْجَوَارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللَّهُ ۖ فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ»، بعد از تعليم مي گويد آنچه که اينها گرفتند شما هم بسم الله الرحمن الرحيم را بگوييد و او را استفاده کنيد.

آيا از آيه استفاده نمي شود که صيد يکي از مصاديق تعليم است؟ عرض کردم اصلاً عنوان ملکه را هم ندارد. حالا اگر هم کسي اصرار کند که صيد هم عنوان ملکه را دارد، اما در آيه موضوع رفته روي تعليم، خوب ما چه استفاده اي مي کنيم؟ به برکت آيه استفاده مي کنيم که در آن روايات هم که مسأله کلب الصيد مطرح شده، يکي از مصاديق بارز تعليم بوده است.


اشکال بر استدلال به آيه

اگر کسي گفت آيه فقط در مقام اين است که خوردن صيد در چه صورت حلال است؟ مي گويد اگر کلب معلمي باشد، شما هم اسم خدا را ببريد، کلب رفت صيد کرد، خوردنش حلال است. اما از کجا که خريد و فروش اين کلب جايز است؟


جواب اشکال

مي گوييم يک ملازمه عرفي خيلي روشن دارد، اگر شارع صيد يک کلب معلمي را مباح بداند، اين کلب، هم منفعت عقلايي دارد و هم منفعت محلله شرعي دارد، پس خريد و فروش خودش هم بايد جايز باشد.


توضيح جواب

آيه مي گويد صيد از عناوين تعليمي است و نمي گويد صيد عنوان ملکه را دارد، در بين ذوات کلاب، کلب صيد يک ذات جداگانه اي از ساير کلاب دارد، مي گويد صيد، تعليمي است. در اين آيه سه بار تعبير به تعليم به کار برده، حالا که صيد، تعليمي شد، معلوم مي شود که آنچه عنوان اصلي است تعليم است نه عنوان صيد، صيد يکي از مصاديق تعليم است.

يک ظهور عرفي روشن در اين آيه شريفه وجود دارد؛ از آيه ضابطه را به دست مي آوريم؛ ضابطه اين است که اگر يک کلبي معلّم شد براي يک منفعت حلال، - اين نکته را دقت کنيد؛ کلب را هر جور تعليم دهند عمل مي کند، ممکن است يک کلبي را تعليم دهند براي اينکه انسان بکشد، کسي نمي تواند ادعا کند که آيه مي گويد اگر کلب براي هر کاري معلم شد، مثلاً کلبي معلم شود براي اينکه برود جنسي را از يک مغازه اي بدزدد، که تمام اينها امکان دارد - از آيه استفاده مي شود اگر يک کلبي معلم شد براي يک منفعت حلال، خريد و فروشش مانعي ندارد، با همان ملازمه عرفي که عرض کرديم. اينکه صيد يک صفت و غريزه ذاتي سگ است از عبارات امام(ره) هم چنين چيزي استفاده مي شد.


مراد از صيد در آيه

اين صيدي که اينجا مي گوييم مباح است، اين صيد با اين شرائط است، والا اينکه کشتن يک حيوان ديگر حالا به معناي صيد است و تسامحاً به آنها هم صيد بگويند، مثل اينکه اگر پلنگي يک آهويي را کشت و آورد، اين درندگي است، اين صيد به آن معنا نيست. حالا ما «صيدٌ لنا» را مي گوييم، «صيد لنا» ذاتي سگ است؟


نتيجه بررسي آيه

پس آن نکته اي که مي خواستم از آيه استفاده کنم همين است که صيد عنوان تعليمي را دارد، و تعليم براي منافع محلله، مورد اجازه و تجويز شارع است، لذا مي توانيم بگوييم از آيه استفاده مي کنيم بيع کلاب معلّمه جائز است. حتي روي اين مبنا، اين سگ هاي پا کوتاهي که ظاهراً آنها را هم تعليم مي دهند که کجا بنشينند، کجا بروند، در چه شرائطي باشد - ولو اينکه تمام اينها با غضّ نظر از مسأله نجاست است، چون سگ نجاست ذاتي دارد، حتي کلب الصيد هم که شارع براي ما مطرح کرده نجاستش سر جاي خودش هست، اين طور نيست که بگوييم ديگر نجاستش منتفي مي شود اما با قطع نظر از مسأله نجاست - بيع کلاب معلمه جايز مي شود.


ادامه کلام امام(ره)

مرحوم امام(ره) در آخر فرمودند بيع کلاب نافعه مطلقا جايز است و کلمات بزرگان را بررسي مي کنند و يک مؤيداتي از کلمات بزرگان مي آورند، حتي تصريحشان اين است که از قديم الايام سيره مسلمانان بر خريد و فروش کلاب نافعه بوده، به اين استدلال مي کنند و مي خواهند اثبات کنند که بين المتقدمين و المتأخرين جواز بيع کلاب نافعه مشهور است، شايد بر خلاف آنچه که در بعضي از کتب فقهي ما آمده که چه بسا ظهور در اين دارد که اجماع داريم بر اينکه بيع کلب اصلاً جايز نيست يا بيع غالب کلاب جايز نيست، ايشان به اين نتيجه مي رسند. عبارات ايشان را حتماً ببينيد، ما الان هنوز نمي توانيم به نتيجه نهايي برسيم، ضابطه را از آيه استفاده کرديم، تکليف روايات را هم روشن کرديم، حالا اگر اجماعي بود ببينيم مدرکي است، شهرتي بود اگر ديديم مدرکي است، همه اينها را بايد بگذاريم کنار، ما هستيم و آيه و روايات، مسأله را بايد تمام کنيم. والسّلام.

و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.



برچسب ها :

بیع کلب موضوعیت داشتن صید برای بیع کلب موضوعیت داشتن معلم برای بیع کلب آيه 4 سوره مائدة مراد از تعليم در آيه 4 سوره مائدة نظريه قرن الاکيد جواز بیع کلاب معلمه نظر امام خمینی در مورد بیع کلاب نافعه نتيجه بررسي آيه 4 سوره مائده استدلال به آيه 4 سوره مائدة بر جواز بیع کلب

نظری ثبت نشده است .