موضوع: مکاسب محرمه
تاریخ جلسه : ۱۳۸۵/۲/۵
شماره جلسه : ۷۴
-
قاعده اولیه در بیع شیء جائز الانتفاع و نظر استاد معظم
-
جلسه ۱
-
جلسه ۲
-
جلسه ۳
-
جلسه ۴
-
جلسه ۵
-
جلسه ۶
-
جلسه ۷
-
جلسه ۸
-
جلسه ۹
-
جلسه ۱۰
-
جلسه ۱۱
-
جلسه ۱۲
-
جلسه ۱۳
-
جلسه ۱۴
-
جلسه ۱۵
-
جلسه ۱۶
-
جلسه ۱۷
-
جلسه ۱۸
-
جلسه ۱۹
-
جلسه ۲۰
-
جلسه ۲۱
-
جلسه ۲۲
-
جلسه ۲۳
-
جلسه ۲۴
-
جلسه ۲۵
-
جلسه ۲۶
-
جلسه ۲۷
-
جلسه ۲۸
-
جلسه ۲۹
-
جلسه ۳۰
-
جلسه ۳۱
-
جلسه ۳۲
-
جلسه ۳۳
-
جلسه ۳۴
-
جلسه ۳۵
-
جلسه ۳۶
-
جلسه ۳۷
-
جلسه ۳۸
-
جلسه ۳۹
-
جلسه ۴۰
-
جلسه ۴۱
-
جلسه ۴۲
-
جلسه ۴۳
-
جلسه ۴۴
-
جلسه ۴۵
-
جلسه ۴۶
-
جلسه ۴۷
-
جلسه ۴۸
-
جلسه ۴۹
-
جلسه ۵۰
-
جلسه ۵۱
-
جلسه ۵۲
-
جلسه ۵۳
-
جلسه ۵۴
-
جلسه ۵۵
-
جلسه ۵۶
-
جلسه ۵۷
-
جلسه ۵۸
-
جلسه ۵۹
-
جلسه ۶۰
-
جلسه ۶۱
-
جلسه ۶۲
-
جلسه ۶۳
-
جلسه ۶۴
-
جلسه ۶۵
-
جلسه ۶۶
-
جلسه ۶۷
-
جلسه ۶۸
-
جلسه ۶۹
-
جلسه ۷۰
-
جلسه ۷۱
-
جلسه ۷۲
-
جلسه ۷۳
-
جلسه ۷۴
-
جلسه ۷۵
-
جلسه ۷۶
-
جلسه ۷۷
-
جلسه ۷۸
-
جلسه ۷۹
-
جلسه ۸۰
-
جلسه ۸۱
-
جلسه ۸۲
-
جلسه ۸۳
-
جلسه ۸۴
-
جلسه ۸۵
-
جلسه ۸۶
-
جلسه ۸۷
-
جلسه ۸۸
-
جلسه ۸۹
-
جلسه ۹۰
-
جلسه ۹۱
-
جلسه ۹۲
-
جلسه ۹۳
-
جلسه ۹۴
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
در ارتباط با جمع بين دو طايفه روايات، مطالب مختلفي بيان شد. چند نکته را لازم است دقت کنيم.
سؤال : جواز اطلاق گيري از تقرير؟
تخصيص عام با مفهوم يا دليل لبّي
در اصول، نزاعي ميان اصوليين واقع شده است که همان طوري که دليل منطوقي مي تواند عام را تخصيص بزند، آيا يک مفهوم موافق يا مخالف مي تواند عام را تخصيص بزند يا نه؟نظر استاد
اشکال استاد بر فرمايش مرحوم امام(ره)
تمسک به روايت تحف العقول بر جواز بيع ميته
نکته دوم: امام(رض) چون روايت تحف العقول را نپذيرفتند فقط از همين راه وارده شده اند، فقط محتاجند به اينکه انصراف را اثبات کنند يا اگر انصراف را اثبات نکنند از آنجا که مورد اين تقرير منفعت محلله است، اصلا نيازي به ادعاي انصراف ندارند، . همين تقرير را که مخصص است و موردش منفعت محلله است با همين اطلاقات عمومات تصرف مي کنند. اما ما که در اول سال روايت تحف العقول را پذيرفتيم، به نظر ما اگر شيء نجسي را بخاطر منفعت حلال حتي منفعت نادره فروختيم، در اينجا مشکلي ندارد و معامله صحيح است. لذا ما روايت تحف العقول را که دليل لفظي است مقيد اين اطلاقات قرار مي دهيم و نيازي به ادعاي انصراف نداريم .قاعدة اوليه در بيع شيء جائز الانتفاع
يک نکته اي در فرمايش بعضي از بزرگان وجود دارد . آيا با قطع نظر آيات و روايات مي توانيم بگوييم جواز الانتفاع ملازمه دارد با صحت البيع و جواز البيع؟ آيا مي توانيم اين را به عنوان قاعده فقهي مطرح کنيم و بگوييم «کل ما يجوز الانتفاع به شرعا تجوز المعاوضه عليه شرعا»، هر چيزي انتفاع جائزي دارد، معاوضه آن شرعا جايز است؟ البته زماني نوبت به اين بحث مي رسد که دست ما از آيات و روايات کوتاه شود و بگوييم هيچ چيز نداريم و برويم سراغ قاعده، و قاعده اولي اين باشد که «کل ما يجوز الانتفاع به شرعا تجوز المعاوضه عليه شرعا» و اينطور استدلال شده است که اين معاملات شرعّت لرفع الاحتياجات ، معاملاتي که بين مردم واقع مي شود براي اين است که احتياجات خود را بر طرف کنند.نظراستاد در قاعده اوّلي
نتيجه بحث
اطلاق ثمن الميته سحت
ولکن نکته اي که وجود دارد اين است که به نظر مي رسد که بيع خصوصيت ندارد، ثمن الميته سحت يعني پولي که در مقابل ميته گرفته مي شود سحت است ولو اينکه بگوييم اين را نمي فروشيم، بلکه ميته اي است که در خانه من افتاده است پولي مي گيرم در را باز مي کنم تا شخص بيايد و ميته را ببرد، بيع هم انجام نمي دهيم، اصطلاحا به آن مي گويند « رفع اليد»، اگر ما باشيم و روايات مانعه، که روايت تحف العقول و صحيحه محمد بن عيسي را کنار بگذاريم، استفاده مي شود که مطلق پولي که در مقابل ميته گرفته مي شود سحت است، چه به عنوان بيع باشد يا رفع اليد باشد، به هر عنواني که باشد سحت است .نقل يک روايت
نظری ثبت نشده است .